الثلاثاء، 20 مايو 2008

بحث المستشار توفيق علي وهبة في المؤتمر الحادي والعشرين للوحدة الاسلامية باللغة الفارسية













موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 1


____________________________



موانع تقريب و چگونگي رويارويي با آنها


____________________



دكتر توفيق علي وهبه
رئيس مركز مطالعات و پژوه شهاي عربي مصر



اسلام دين وحدت و دين پاياني و تنها راه براي اعتلاي كلمة الله است و پا ي بندي به آن و گردآمدن به دور
آن، اين امت را والايي و اعتبار م ي بخشد. اسلام، امانتي در اختيار مسلمانان است و دفاع از آن و مقدسات آن و
رويارويي با يورش دد منشان ة استعمار و استكبار جهاني عليه اسلام به رهبري ايالات متحده آمريكا، وظيفة ايشان
است؛ آمريكا همواره در صدد تفرقه و پراكندگي امت اسلام و ضربه زدن به وحدت صف آن و متفرق ساختن
كشورهاي آن و ايجاد تزلزل در عقايد و از ميان برداشتن دين به هر وسيل ة ممكن است؛ استعمار وقتي موفق
نشد اسلام را از ميان بردارد، سعي كرد با اهانت و توهين به اين دين و ايجاد شبهه ميان پيروان آن، به اين هدف
شوم نايل آيد.
لذا بر هم ة افراد و گروههاي امت اسلامي است كه راه را بر اين دشمناني كه همواره در كمين نشست ه اند،
ببندند و نقشه هاي آنرا نقش بر آب كنند . اين كار جز با اتحاد كلمه و وحدت صف و ايستادگي جمعي در برابر
دشمنان و نوطئه هاي آنان و تن دادن به فرمان پروردگار بزرگ خود كه در قرآن كريم آنانرا يك امت خوانده
سور ة انبياء - ۹۲ ) (به راستي اين امت ) « ان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون » : است، ميسر ن مي شود
وان هذه امتکم امة واحدة وانا ربکم » : شماست، امتي يگانه؛ و من پروردگار شمايم، بنابر اين مرا بپرستيد .) و
سورة مؤمنون - ۵۲ ) (و به راستي اين امت شماست، امتي يگانه و م ن پروردگار شمايم، پس از من پروا ) « فاتقون
سورة الحجرات- ۱۰ ) (جز اين نيست كه مؤمنان برادرند.) ) « انما المومنون اخوة » : كنيد.) و نيز آية
2 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
برادري ايجاب م يكند به ياري برادران خود بشتابيم.
دشمنان اسلام كين توزي و شبه ه ها و افتراهايي دربارة آن به راه م ياندازند تا جامعة جهاني را از آن بهراسانند
و در ميان كساني از غير مسلمانان كه بخواهند دين اسلام را برگزينند، نفرت ايجاد كنند و مسلمانان را نسبت به
دينشان دچار شك و ترديد نمايند و آنانرا از اسلام دور سازند تا فاقد هويت گردند و در ميان ملل ديگر، گم
شوند و هيچ هدف و عقيد هاي كه آنانرا به هم نزديك و متحد سازد، نداشته باشند.
اينك به صورتي گذرا به آنچه كه اين دشمنان تبليغ م يكنند اشاره م يكنيم:
- مبلغ مسيحي "لاسن براون " مي گويد: ما متوجه شديم كه خطر حقيقي كه با آن مواجه هستيم در اسلام و
در توان گسترش و پويايي فو قالعادة آنست.
و مي گويد: اگر مسلمانان در يك امپراتوري عربي متحد شوند، م ي توانند لعنتي بر جهان و خطري براي
جهانيان باشند و در عين حال م ي توانند نعمتي براي جهان هم باشند ولي اگر متفرق و پراكنده باق ي بمانند، در
آنصورت فاقد هرگونه وزن و تأثيري خواهند بود.
مي گويد: اگر به مسلمانان در جهان اسلام آزادي داده شود و در (w.k.Smith) : - و خاور شناس آمريكايي
پرتو رژيم هاي دموكراتيكي زندگي كنند، اسلام در اين كشورها پيروز م ي شود و تنها با نظا مهاي ديكتاتوري است
كه م يتوان ميان خلقهاي اسلامي و دين آنان، فاصله انداخت.
- و "سالازار" مي گويد: خطر حقيقي براي تمدن، هماني است كه مسلمانان زماني كه نظام جهان را دگرگون
م يسازند، م يتوانند آنرا ايجاد كنند.
بايد قرآن عربي را از ميان آنان برداريم و » : - و حاكم فرانسوي الجزاير در زمان اشغال اين كشور مي گويد
«. زبان عربي را از زبانشان ريش هكن كنيم تا بر ايشان پيروز گرديم
هراس از اعراب و توجه ما به امت عرب، » : - "مورو پيرگر " در كتاب خود "العالم العربي المعاصر " مي گويد
تنها برخاسته از وجود فراوان نفت نزد اعراب نيست بلكه به علت اسلام هم هست؛ بايد با اسلام مبارزه كرد تا
مانع از آن شد كه اعراب، وحدت پيدا كنند و نيرومن د شوند زيرا قدرت اعراب، همواره همراه با قدرت و عزّت
و ما م يگوييم در ) « و گسترش اسلام است . اسلام وقتي به سادگي در قار ة اروپا گسترش م ييابد، ما را م يترساند
همة جهان گسترش م ييابد.)
بايد درك كنيم كه » : - "ابوجين روستو " مشاور پريزيدنت "جانسون" رئيس جمهور وقت آمريكا نيز مي گويد
اختلافهاي موجود ميان ما و خلقهاي عرب، اختلاف ميان كشورها يا خلقها نيست بلكه اختلافهاي ي ميان تمدن
اسلامي و تمدن مسيحي است . از قرون وسطي بدين سو، درگيري ميان مسيحيت و اسلام شديد بود و تا اين
لحظه نيز به انواع گوناگون ادامه دارد . از يك قرن و نيم پيش بدينسو، اسلام تحت سلطه غرب درآمد و ميراث
اسلامي در اختيار ميراث مسيحيت قرار گرفت، شرايط تاريخي تأكيد دارند كه آمريكا بخش مكمل جهان غرب
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 3
و فلسفه و عقايد و نظام آنست و اين امر از آن دشمن م ي سازد و در برابر جهان شرق اسلامي با فلسفه و
عقايدي كه عبارت از دين اسلام است، قرار م يدهد؛ آمريكا نم يتواند جز در صف دشمنان اسلام و در كنار
جهان غرب و دولت اسراييل قرار گيرد زيرا اگر عكس اين كند، اهداف و فلسفه و فرهنگ و نمادهاي خود را
١«. نقض كرده است
بدين ترتيب مي بينيم آنچه كه "روستو" به عنوان اهداف كشورهاي غربي و آمريكا در خاورميانه ترسيم كرده
و عبارت از حذف اسلام و حمايت از اسراييل است، درست هماني است كه "ريچارد نيكسون " رئيس جمهور
اسبق آمريكادر كتاب خود "الفرصة السانحة " (كه با همين عنوان در سال ۱۹۹۲ م به زبان عربي برگردانده شد )
تكرار كرده و خاطر نشان ساخته كه پس از سقوط كمونيسم و فروپاشي اتحاد شوروي سابق، دشمني جز اسلام،
در برابر آمريكا باقي نمانده و اهداف مورد نظر يعني سلطه بر كشورهاي اسلامي براي غارت ثروت نفتي آنها و
بقاي اسراييل را براي آمريكا مشخص ساخت.
بنابر اين هدف كهنه و تاز ة استعمار جهاني، چيرگي بر اسلام و سلطه بر ثروتهاي مسلمانان و كوشش در
ممانعت از وحدت ايشان به هر وسيل ة ممكن و پراكنده نگاه داشتن آنان و انتشار كي نتوزي و نفرت در ميان آنها
و برانگيختن درگير يهاي فرق هاي و مذهبي كي نتوزانه بمنظور تسهيل در اجراي توطئه هاي دشمنان است.
ما بايد كاملاً هوشيار با شيم و از گذشته نزديك در سهاي لازم را بگيريم؛ جنگهاي صليبي كه با هدف از
ميان برداشتن اسلام صورت گرفت چندان دور از اذهان نيست.
مسلمانان صاحب مكتب و دعوتي هستند كه مبتني بر روشني و صراحت است زيرا آنها با آگاهي و بينش به
خداي يگانه فرا مي خوانند و از تعصب و اف راط و فرق هگرايي و تروريسم، بدورند و جدال و فراخوان ايشان نيز
مبتني بر حكمت، اندرز نيكو و متقاعد ساختن ديگران است چه خداوند متعال به آنها چنين فرمان داده است :
سورة نحل - ۱۲۵ ) (مردم را به راه ) «. ادع الي سبيل ربک بالحکمة والموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي احسن »
پروردگارت با حكمت و پند نيكو فراخوان و با آنان با روشي كه بهتر باشد، چالش ورز!...)
تعصب مذهبي : اسلام دين وحدت و توحيد است، خداوند عزّوجل يكي است، دين يكي است، پيامبر اكرم
ان هذه » : (صلي الله عليه و آله و سلم ) يكي است، سرنوشت هم يكي است. خداوند خود در قرآن مجيد م يگويد
سورة انبياء - ۹۲ ) (به راستي اين امت شماست، امتي يگانه و من پروردگار ) « امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون
شمايم، بنابر اين مرا بپرستيد.)
از جمله نمودهاي اين وحدت، از اين قرار است:
۱-يگانگي خدا : مسلمانان همگي شهادت مي دهند كه : "لا اله الّا الله و ان محمداً رسول الله" هيچ معبودي جز
-1 به نقل از سايت: "الوحدة الاسلامية با عنوان: "دشمنان اسلام گفت هاند".
4 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
او- خداي يكتايي كه به پرستش او م يپردازند- نيست.
۲-نماز: مسلمانان در يك صف و بدون تمايزي ميان حاكم يا محكوم، عرب يا غير عرب، ثروتمند و فقير
و... به نماز م يايستند و همگي در اطاعت از پروردگار عزوجل، پيشاني بندگي بر خاك م يسايند.
۳-روزه: همة مسلمانان در ماه معيني در سرتاسر كره خاكي به روزه م يپردازند.
و الذين » : ۴-زكات: كه بر ثروتمندان واجب است تابه مستمندان داده شود زيرا خداوند متعال فرموده است
سورة معارج: ۲۴ و ۲۵ ) (و آنان كه در داراي يهايشان حقي معيني ) « في اموالهم حق معلوم * للسائل و المحروم
است * براي پرسند هي مستمند و ب يبهره.)
۵-حج: كه در آن مسلمانان از هر گوشه و كنار گيتي، در يك جا گردهم م ي آيند، لباس يكساني مي پوشند و
با يك ندا، پروردگار يكتا را م يخوانند، (لبيك اللهم لبيك).
اسلام به كنار گذاردن تعصب و دوري از خشونت فرا مي خواند. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم )
از ما نيست » : و نيز ايشان (ص) م يفرمايد «. كسي در دين سختي نگرفت مگر بر وي سخت گرفته شد » : مي فرمايد
١«. كسي كه به تعصب فراخواند، از ما نيست كسي كه با تعصب بجنگد و از ما نيست كسي كه بر تعصّب، بميرد
هر » : اين حديث را "الطبراني" و "الحاكم" روايت كرد هاند. و فرمود «. مسلمان، از ما اهل بيت است » : و فرمود
اين حديث را "الطبراني" در "الاوسط" روايت كرده است. «. [مسلمان] پرهيزكاري، از آل محمد است
اسلام تنها به كنار گذاشتن خشونت و تعصب ميان خود مسلمانان نسبت به يكديگر فرا نم ي خواند و اين
كار را در مورد مسلمانان در برخورد با غير مسلمانان نيز منع كرده و فرمان به برخورد نيكو با غير مسلمانان در
جامعة اسلامي داده و قاطعانه خواسته كه هيچ تجاوزي به حقوق ايشان صورت نگيرد و از خودشان و اموال و
دارايي آنان، حمايت شود و اين كار را از وظايف همة مسلمانان و دول تهاي اسلامي دانسته است.
هر كس يك فرد ذمي را آزار دهد من در روز رستاخيز، » : پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) فرمود
«. وي را نكوهش خواهم كرد
مي بينيم كه تعصب، بيماري است كه وقتي كسي گرفتارش گردد بدان م ي انجامد كه به خاطر مذهب مع يني،
به مخالفت با دليل روشن بپردازد و حتي اگر حق را با خود نداند از مذهب خويش بيهوده دفاع م ي كند حال
آنكه پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنت و پيشوايان شيعه (رضي الله عنهم) همه را به پيروي از دليل - حتي
اگر با نظرشان مخالف بود- فراخوانده و پيروان خود را به پا يبندي به حق، رهنمون كرد هاند.
و به « از هيچ كس جز صاحب اين مقام، نبايد سخني را پذيرفت » : ۱-"مالك" (رحمة الله عليه ) مي گويد
آرامگاه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) اشاره كرد.
-1 اين حديث را "داود" روايت كرده است.
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 5
«. هر حديثي كه صحيح باشد، مذهب من همان است » : ۲-"الشافعي" (رحمة الله عليه) م يگويد
آنچه از سوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) آمده باشد، » : ۳-و "ابوحنيفه" (رحمه الله ) مي گويد
و فرمود : اگر سخنم با سخن پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آلهو سلم ) مخالف بود، سخنم «. كاملاً پذيرفتني است
را به يكسو نهيد.
دربارة من چيزي ننويسيد و از من تقليد نكنيد و از فلان » : ۴-و "احمد بن حنبل " (رحمة الله عليه) مي گويد
«. و بهمان نيز تقليد نكنيد و از كسي بگيريد كه آنها از او گرفت هاند
١«. همه چيز را بايد به كتاب خدا و سنت ارجاع داد » : ۵-و "امام جعفر صادق" (عليه السلام) م يفرمايد
ولي به رغم همة اينها، هر گروه، نسبت به امام و مذهب خود تعصب م يورزد.
"الحصفكي" طي ابياتي در ستايش از "ابو حنيفه" م يگويد:
لعنت خدا به شمار دان ههاي شن بر كسي باد كه سخنان ابو حنيفه را رد كند.
و "امام الحرمين " مي گويد: ما مدعي آنيم كه هم ة خردمندان و تمامي مسلمانان در شرق و غرب، دور و
نزديك، بايد مذهب شافعي را انتخاب كنند.
ايمان و حكمت، » : و "امام السبكي " دربارة اين فرمود ة پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) كه فرمود
اينكه مردم يمن بر مذهب شافعي هستند دليل برآنست كه حق، در [گزينش] اين مذهب » : مي گويد « يمني است
٢«. است
و "منذر بن سعي د" دربارة تعصب مالك يها نسبت به "امام مالك" م يگويد: دردم از گروهي است كه هرگاه
دليلي از ايشان بخواهم م يگويند: "مالك" چنين گفت.
اگر بازهم دليل بخواهي مي گويند: "اشهب" چنين گفت و او كسي بود كه چيزي بر وي پوشيده نبود . و اگر
باز هم از دليل جويا شوي م ي گويند: "سحنون" نيز چنين گفته و اگر كسي جز آنچه او گفته است، نگويد،
دروغگوست.
و يكي از حنبل يها گفته است: من حنبلي هستم و اگر مردم وصيت من به مردم آنست كه حنبلي گردند.
ولي حق، بر خلاف گفت ه هاي ايشان است. وظيفه ما پيروي از دليل دلايل برخاسته از كتاب و سنت و
پاي بندي به آن حتي در صورت مخالفت با سخنان يكي از پيشوايان مذهبي ماست زيرا خودشان اينرا از ما
خواست هاند.
تعصب مذهبي از چه زمان آغاز شد؟
تعصب مذهبي در نيمه قرن هفتم هجري و در پي گذار امت اسلام از يك مرحل ة شكوفايي و گسترش
. -1 "وسائل الشيعة"، جلد اول، صفحة ٧٩
. -2 "طبقات الشافعية"، جلد اول، صفحه ٢٨٣
6 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
فكري و پيشرف تهاي بزرگ علمي وشك لگيري مكت بهاي مختلف فقهي، آغاز گشت.
در شش قرن نخست و نيم ة اول قرن هفتم، عرصه بر گسترش علم و فقه كاملاً بازبود و ميان علما و فقها و
حتي ميان پيشوايان مذاهب يا ميان مقلدان آنها بدون هيچ مشكلي، اختلافهايي مطرح م يشد.
امت اسلامي در نيم ة قرن چهارم هجري، گرفتار مسئله ن استروني گرديد كه به كاهش پيشرفت فقهي انجاميد
و علما را از هرگونه اجتهادي بازداشت؛ اين مسئله، همانا بستن باب اجتهاد با اين ادعا بود كه گذشتگان هر آنچه
را كه به لحاظ ديني و دنيوي بدان نياز داريم، فراهم آورده و چيزي را براي آينده فرو نگذاشت ه اند تا در آن
اجتهاد يا ابتكاري بخرج دهيم؛ كار فقها از آن پس، شرح و توضيح مذهب پيشوايان خود يا فشرده ساختن
كتابهاي گذشته بود و تأليفاتي بنام : "شرح المتون"، "مختصرات" و "حواشي"، منتشر گرديد و منجر به عق ب گرد
علمي و فكري شد.
دو قرن پس از شيوع اين مسئله، تعص ب هاي مذهبي آغاز گرديد دليل آن نيز مواردي است كه ميان خود اهل
سنت در مسايل مطرح شده از سوي "ابن تيمية " اتفاق افتاد . او ("ابن تيمية ") داراي ديدگاههايي مخالف با
ديدگاههاي رايج و متداول زمان خود و پيش از خود بود لذا اكثريت مسلمانان با او از در مخالفت در آمدند و به
اين دليل، ناراحت يهاي فراواني ديد و به دليل نظريات فقهي خود، به زندان افتاد.
اين تعصب ها در هم ة مذاهب فقهي - اعم از سني يا شيعه يا ديگر مذاهب - صورت گرفت؛ هر گروه،
مذهب عقيدتي، فكري يا فقهي خود را برگزيدند و نسبت به آن تعصب ورزيدند و مذاهب ديگر را باطل
دانستند بدين ترتي ب، مذاهب اعتقادي و فقهي، ابزاري براي تفرقه و پراكندگي گرديد، حال آنكه تا پيش از آن،
مكتب هاي فقهي بزرگي بودند كه انديشه اسلامي را از سرچشم ة جوشان و خروشان دانش خود، سيراب
م يكردند.
هر مذهب به صورت ديني نزد پيروان خود درآمد و مخالفت با آن، كفر و فسق، تلقي ش د و اهل سنت،
شيعه را و شيعه، سني را تكفير كرد و حتي پيروان هر كدام از مذاهب اهل سنت، ديگران را به گمراهي و كفر و
فسق متصّف كردند تا جاييكه تنها پشت سر امام جماعت هم مذهب خويش به نماز م ي ايستادند و در مساجد
بزرگ در "مكه مكرمة " و "مدينة منورة " و "قاهرة" و "دمشق" و جاهاي ديگر، براي هر مذهبي، نماز جماعتي
برگزار مي شد، آنها فقط در ميان خود ازدواج م ي كردند و دليلشان هم آن بود كه حنفي، "كفو" هم تراز يا ه م ارز
شافعي نيست و شافعي با مالكي، (كفو) نيست و حنبلي براي پيروان مذاهب ديگر، "كفو " نيست و به همين
ترتيب كار بجا يي رسيد كه پيروان برخي ازاين مذاهب در كنار استعمارگران عليه پيروان مذاهب ديگر - در
حالتي كه در كشوري صاحب قدرت مي شدند و زمام امور را بدست مي گرفتند- قرار مي گرفتند و در صورت
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 7
پيروزي، همه آنانرا مورد سركوب و آزار قرار م يدادند. ١
چند نمونه از برخي اختلافهاي مذهبي:
۱-اختلاف در محل توقف نمازگزار بر جنازة مرده در هر دو حالت امام جماعت يا انفرادي:
"امام مالك" [در اين باره] م يگويد: نمازگزار بر ميانه مرد و بر شان ههاي زن بايستد.
و "ابن حنبل" م يگويد: نمازگزار بر سينة مرد و ميانة زن، بايستد.
و "شافعي" م يگويد: بر طرف سر مرد و پشت زن، بايستد.
و "ابوحنيفه" برآنست كه: در برابر سينة مرده- چه زن و چه مرد- بايستد.
آيا اين، مثال روشني از اختلاف در مورد مسئل هاي چنين عيني نيست؟
۲-اختلاف در أذان و اقامه
در اين مورد، سه مذهب يا سه نظر وجود دارد:
اولي "هادويه" كه معتقد به دو بار گفتن هر عبارت است.
و دومي متعلق به "مالك بن انس " است كه به دو بار در اذان و يك بار در اقامه (حتي عبارت :" قد قامت
الصلاة") اعتقاد دارد.
و سومي متعلق به جز ايندوست : يك بار گفتن عبارت اقامه جز عبارت "قد قامت الصلاة " كه بايد دو بار
گفته شود و تكبيرهاي اذان نيز چهار بار تكرار شود.
۳-اختلاف در محل قرار گرفتن دستان نمازگزار بهنگام نماز:
"شافعي" م يگويد: سنت در مورد مرد و زن، قرار دادن دستان به زير سينه و بالاي ناف از سمت چپ است.
و "ابوحنيفه" معتقد است كه مرد بايد دستان خود را زير ناف و زن بالاي سين هاش قرار دهد.
و "ابن حنبل" برآنست كه سنّت در مورد مرد و زن آنست كه دستان خود را زير ناف قرار دهند.
و "مالك" مي گويد: مست  حب آنست كه نمازگزار نمازهاي مستحبي، دستان خود را زير سينه و بالاي ناف
قرار دهد؛ در نمازهاي واجب نيز همين كار را بكند چه قصد پيروي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم )
را كرده يا نكرده باشد.
ولي اگر بخواهد فقط بر دستان خود تكيه دهد و آنها را بر سينه اش قرار دهد، اينكار مكروه است و او بايد
دستانش را در دو طرف قرار دهد؛ در كتب متأخرين، اين نظر از "مالك "، نظر مشهوري است؛ ولي در كتاب
"التاج" كه در ح اشيه "الخطاب علي خليل " نگارش يافته مي گويد: در مورد قرار دادن دستان نمازگزار در كنار و
گذاردن دست راست بر دست چپ، نظراتي در مذهب [مالكي] مطرح است:
-1 "التعصّب المذهبی و اثره السئ في الامة "؛ "المستشار توفيق علی وهبه " مجله "بحوث و دراسات "، صفحات ١٥٥ تا ١٥٨ ، چاپ "المركز
العربی للدراسات و البحوث"، پاييز ٢٠٠٧ م.
8 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
۱-در "المدونة الكبري" بستن آنها را در نمازهاي واجب- و نه مستحبي- مكروه م يداند.
۲-و در روايت "اشهب" به نقل از "مالك"، گذاردن دست راست بر دست چپ در نمازهاي واجب و
مستحبي، مست  حب دانسته شده است.
"ابن رشد " مي گويد: روايت روشنتر همين است زيرا علما در آنروزگار بيشتر فرمان به انجام كاري [در نماز ]
م يدادند.
۳-و "قاضي" م يگويد: نمازگزار بايد دستان خود را زير سينه و بر فراز ناف خود قرار دهد.
۴-و "ابن حبيب " مي گويد: جاي معيني براي قراردادن دستان وجود ندارد؛ زير سينه يا زير ناف، يا به سمت
چپ يا به جلو.
"الباجي" از علماي بزرگ مالكي مي گويد: ممكن است سخن "مالك" در كراهت بستن دو دست به يكديگر
را بتوان بر بيم وي از اعتقاد عوام بدان باشد كه اينكار از اركان نماز است و با ترك آن، نمازباطل م يگردد.
۴-و نيز اختلاف در محل دعا در نماز ميت:
"مالك" م يگويد: اينكار پس از هر تكبير تا تكبير چهارم، واجب است.
و "ابوحنيفه" م يگويد: دعا بايد تنها پس از تكبير سوم باشد.
و "شافعي" در نماز ميت، شر ط م ي كند كه دعا حتماً بايد پس از تكبير سوم باشد و "ابن حنبل " برآنست كه
دعا بايد پس از تكبير سوم باشد و بعد از تكبير چهارم نيز جايز است ولي پس از بقية تكبيرها، درست نيست.
۵-و نيز اختلاف در زمان تكبير گفتن به هنگام برخاستن از ركعت دوم به سوم يعني پس از اولين تشهد در
نمازهاي چهار ركعتي است؛ شافعي م ي گويد: در حال قيام بايد تكبير گويد. "مالك" م يگويد: در حال قيام تكبير
نگويد و پس از آنكه ايستاد، بگويد.
۶-و اختلاف در قرائت بسم الله الرحمن الرحيم در ابتداي سورة حمد در نماز است:
"الشافعي" م يگويد بايد در نمازهاي "جهري"، آنرا بلند بخواند و در نمازهاي "اخفايي" آهسته.
و گروهي از فقهاي اهل بيت مي گويند: در هر دو نماز هاي جهري و اخفايي بايد آنرا با صداي بلند، بخواند .
و "مالك" در روايتي باتفاق گروهي ديگر از علما، معتقد است بسم الله الرحمن الرحيم - نه به صورت جهر و نه
به شك ل اخفا - خوانده نشود . ولي علماي كوفه و در روايتي از "عمر بن الخطاب" و "عل يبن ابي طالب " [عليه
السلام] و "عماربن ياسر " و ديگران برآنند كه بسم الله الرحمن الرحيم در نمازهاي جهري و اخفايي، به صورت
اخفا (آهسته) نبايد خوانده شود.
۷-و نيز اختلاف در برداشتن دستها بهنگام تكبيرهاي نماز ميت:
شافعي مي گويد: برداشتن دست، سنتي است كه ثواب دارد ولي با ترك آن، نماز باطل نمي شود . ولي "ابو
حنيفة" م يگويد: جز پس از تكبير اول، جايز نيست و نبايد در بقيه، دستان خود را بلند كند . و از "مالك " در اين
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 9
باره سه قول نقل شده است:
۱-برداشتن دس تها در همه تكبيرات همچون شافعي.
۲-فقط پس از تكبير اول همچون "ابوحنيفه".
۳-عدم مشروعيت اينكار در هر كدام و اينكه هرگز نبايد دستان خود را بلند كند.
علماي اهل بيت نيز همچون نظر سوم "مالك"، معتقد به عدم جواز بلند كردن دست پس از هر كدام از
تكبيرها هستند.
۸-و نيز اختلافي كه در محل قنوت نماز صبح و نيز نحوة انجام آن وجود دارد:
"مالك مي گويد: بايد پيش از ركوع، به صورت اخفايي (آهسته) و بدون بلند كردن هر دو دست صورت
گيرد.
ولي "شافعي" معتقد است: پس از ركوع، به صورت جهر و با بلند كردن دو دست انجام پذيرد.
۹-و نيز اختلاف در سلام گفتن خطيب جمعه بهنگام صعود بر منبر است:
"شافعي" و "ابن حزم " معتقدند: تنها پس از صعود بر منبر و پيش از نشستن، بايد سلام گويد . ولي "مالك "
مي گويد: خطيب جمعه در ضمن خروج براي ايراد خطبه و پيش از رفتن برفراز منبر، بايد سلام گويد ولي
"ابوحنيفه" معتقد است كه او هرگز نبايد سلام گويد.
۱۰ -و از جمله اختلاف آنها در موضوع تكبيرهاي نماز عيد، در شمار آنها و در برداشتن دستان بهنگام اداي
آنهاست.
"مالك" و "شافعي" و "ابن حنبل " معتقدند كه تكبير بايد پس از تكبيرة الاحرام و تكبير براي قيام به ركعت
دوم و پيش از قرائت سورة فاتحه در هر دو ركعت باشد.
و "ابو حنيفه " مي گويد: تكبير بايد پس از قرائت سور ة فاتحه و سور ة ديگر در ركعت دوم باشد؛ در مورد
ركعت اول، او با ديگر پيشوايان مذهبي، هم نظر است. در شمار تكبي رها نيز اختلاف نظر دارند.
۱۱ -و نيز اختلاف در به زبان آوردن كلمة "آمين" با صداي بلند پس از پايان قرائت سورة فاتحه:
به اعتقاد جمهور علما و در روايتي از "مالك"، آمده كه امام جماعت بايد در نمازهاي جهري، آمين را با
صداي بلند (جهر) ايراد نمايد ولي كوف ي ها و در روايت ديگري از "مالك"، م يگويند كه امام جماعت هرگز نبايد
به صداي بلند "آمين" گويد بلكه بايد در نمازهاي جهري و اخفايي، آنرا آهسته و زير لب، ادا كند.
و در مورد آمين گفتن مأموم : "شافعي" و بسياري از علما معتقدند كه او در نماز جهري بايد آنرا با صداي
بلند تكرار كند ولي برخي علما معتقدند كه مأموم چه در نمازهاي جهري و چه در نماز هاي اخفايي، هرگز نبايد
آنرا با صداي بلند ادا نمايد.
۱۲ -حنفي ها برآنند كه [سجده سهو ] مطلقاً بايد بعد از سلام گفتن باشد اعم از اينكه برخاسته از كاستي يا
10 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
افزايش در نمازها باشد؛ شافعي ها مي گويند [انجام سجد ة سهو ] مطلقاً پيش از سلام گفتن است و مالكي ها
معتقدند كه اين امر گاه پيش از سلام و گاهي نيز پس از آنست . اگر سهو مربوط به افزايش باشد، نمازگزار بايد
پس از سلام گفتن سجد ة سهو بجاي آورد و اگر مربوط به كاستي باشد، نمازگزار بايد پيش از سلام، آنرا بجاي
آورد. ١
پيامدهاي منفي اختلافهاي مذهبي در گذشته و حال:
۱-از يكي ا ز متعصبان شافعي دربار ة حكم غذايي كه يك قطره شراب بر آن افتاده است، پرسيده شد،
(خدايشببخشد) گفت: براي سگ يا حنفي پرت شود!
۲-در برابر، سخن متعصب ديگري از حنفي هاست كه در پاسخ به اين پرسش كه: آيا حنفي م يتواند با يك
زن شافعي ازدواج كند؟ پاسخ مي دهد: اينكار ج ايز نيست زيرا در ايمان اين زن، شك و ترديد وجود دارد ٢ حال
آنكه ايمان، حتماً بايد قطعي و بدون ترديد باشد . و حنفي ديگري فتوا م يدهد كه ازدواج يك مرد حنفي با يك
زن شافعي جايز است نه به اين اعتبار كه زن شافعي، مؤمنه است بلكه به اين اعتبار كه او نيز مانند زنان ا هل
كتاب (يهودي يا مسيحي) است كه به اتفاق علما، ازدواج با آنها براي مسلمانان جايز است.
۳-در مقدمه كتاب "المغني" آمده است: از يكي از طلاب علم در مسجد لاهور (هند ) در اين مورد كه در
ميان افغاني ها مشهور است كه يك بار نمازگزاري متوجه مردي شد كه در كنارش به نماز ايستاده و بهنگام ايراد
كلمه توحيد در تشهد، انگشت سبابه اش را نشانه م يگيرد و او چنان ضربه اي بر انگشت وي زد كه شكست،
پرسيدند، پاسخ داد : آري اين اتفاق افتاده است و وقتي علت آنرا جويا شدند، گفت : زيرا او مرتكب گناه شد
يعني در تشهد، انگشتش را تكان داد و وقت ي از دليل اين تحريم از وي پرسيدند گفت : دليل آن در كتاب فقه
"شيخ كيداني" آمده است.
حال اگر بدانيم كه اشاره به انگشت سبابه بهنگام نطق شهادت توحيد، از سن ت هاي پيامبر اكرم (صلي الله
عليه و آله و سلم) است خواهيم دانست كه تعص بهاي جاهلي، مسلمانان را گرفتار چه مصيب تهايي م يكند.
۴-و از جمله اينكه يكي از حنفي ها از افغاني ها شنيده كه كسي در حال نماز، متوجه شده كه فردي در كنار
وي سورة فاتحه را م يخواند، با دست چنان ضرب هاي بر سين هاش زده كه او بر پشت به زمين افتاده است.
۵-و نيز اين سخن برخي متعصبان مالكي : اگر كسي سو گند خورد كه همه احاديث وارد در كتاب "الموطأ "
-1 "ما لا يجوز الخلاف فيه بين المسلمين"، (الشيخ عبدالجليل عيسی ابو النصر)، صفحات: ٤١ تا ٥٠ ، چاپ: اخباراليوم.
-2 يادآور می شود كه خود "امام شافعی " (رحمة الله عليه ) جايز م ی دانست كه فرد مسلمان خود بگويد كه انشاء ا ... مؤمن هستم . و بجای
اينكه اين مفتی حنفی، سخن شافعی مبنی بر انشاء ا ... را حمل بر قصد تبرك كند يا بدين معنا بگيرد كه من زمانی كه مرگ به سراغم
آيد انشاء ا ... مؤمن هستم، بجای اين برداشت خوب، آنرا حمل بر شك و ترديد كرده و فتوایی در تكفير به ناحق ميليو ن ها مسلمان
.( صادر كرده است (نگاه كنيد به: "الشيخ عبدالجليل عيسی"، همان منبع، صفحه ٦٩
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 11
مالك، احاديث صحيحي هستند، سوگندش نقض نمي شود . ولي اگر كسي سوگند خورد كه هر آنچه در
"البخاري" و "مسلم" آمده، احاديث صحيحي هستند، سوگندش نقض م ي شود. حال آنكه حكم به نقض سوگند،
تنها بايد با دليلي از كتاب خدا يا سنت همراه باشد و اين دليل كدام است؟ البته بايد گفت دليلي جز تعص ب هاي
كور و كين توزانه اي كه در ميان مسلمانان شايع شده و به پراكندگي و تفرقه ميان مسلمانان انجاميده و آنها را
هر گروهي نيز از آنچه دارند، ) « كل حزب بما لديهم فرحون » ؛ گروه گروه و دسته دسته كرده است، وجود ندارد
خرسندند.) ١
۶-از ديگر پيامدهاي منفي تعصب نسبت به يك مذهب و افراط گرايي در آن، مطلبي است كه در "شرح
البخاري" نوشته "الحافظ بن حجر العسقلاني " در "باب وجوب قرائت از سوي امام يا مأموم " آمده است؛م يگويد :
حنفي ها برآنند كه قرائت سور ة فاتحه تنها بر امام جماعت و كسي كه نماز فرادا م ي خواند، واجب است يعني
معتقدند كه آنها مي توانند هر چند آيه از قرآن را بخوانند ولي اگر اينكار را نكنند نمازشان درست است ولي
مرتكب گناهي شد هاند چون امر واجبي را ترك كرد هاند.
و از نظر ايشان، بر مأموم حرام است كه سوره فاتحه يا سورة ديگري را قرائت كند . سپس م ي گويد : اگر
چنين باشد، شگفتي من از امام يا منفردي است كه در ترك قرائت فاتحه به دليل اينكه فقط واجب است، اصرار
ورزد و بدين ترتيب اگر چه او به قصد قربت به خداوند متعال، نماز به جاي مي آورد ولي در همان حال مرتكب
گناه م ي گردد. و در اين راه تنها انگيزة وي مبالغه در مخالفت با نظري است كه نظر پيشواي مذهبي خودش
نيست و بنابراين عقيده مذهب "شافعي" است كه معتقد به بطلان نماز كسي است كه فاتحه الكتاب را نخواند. كه
بدون ترديد از بدترين نوع تعص بهاي كي نتوزانه است.
۷-و از جمله انواع اين تعص ب هاي زشت، سخنان متعصّب ديگري از مشاهير علماي حنفي يعني "شيخ
ابوالحسن عبدالله الكرخي " متوفي سال ۳۴۰ ه.ق است كه گفته است: هر آيه يا حديثي كه مخالف با نظر علماي
مذهب ما باشد، يا تأويلي و يا منسوخ است.
آيا معناي اين جمله آن نيست كه حتماً بايد سخنان علماي وي ب ر كتاب خدا و سنت پيامبر چيره و برتر
باشد و چنانچه با آن همخوان بود، آنها را م ي پذيرد و در غير اينصورت بايد آنها را تأويل يا رد كرد، چون
مي گويند اگر تأويل آنها ممكن نباشد حكم به فسخ آنها مي دهند؛ آيا اين هماني است كه عيناً در قرآن مجيد آمده
يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله واطيعوا الرسول واولي الامر منکم فان تنازعتم في شيء فردوه » : است كه مي گويد
سور ة نساء - ۵۹ ) (اي مؤمنان، از ) « اليالله والرسول ان کنتم تومنون بالله واليوم الآخر ذلک خير واحسن تاويلا
خداوند فرمان بريد و از پيامبر و زمامداران خود فرمانبرداري كن يد و اگر به خداوند و روز واپسين ايمان داريد،
. -1 "ما لا يجوز الخلاف فيه بين المسلمين"، همان منبع، صفحه ٧٠
12 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
چون در چيزي با هم به ستيز برخاستيد، آن را به خداوند و پيامبر باز بريد كه اين بهتر و بازگشت آن نيكوتر
است.)
آيا در اين آيه تصريح نشده كه آنچه در اختلا ف ها، داوري م يكند، كتاب خدا و سنت پيامبر است و هرچه با
آنها م وافق بود، درست و هرچه مخالف با آنها بود، مردوداست؟ اين، همان ميزاني است كه خداوند سبحانه و
تعالي در نظر گرفته است ولي تعص ب هاي كور، كار را بجايي رسانده كه هم ة معيارهاي درست را برهم زده
است؛ از خداوند متعال هدايت همگان را به صراط مستقيم، مسئلت داريم.
۸-از د يگر انواع اين اختلاف ها و تعص ب ها، اينكه برخي مسلمانان، به عمد و بدون هيچ دليلي، نماز خود را
باطل مي كنند از جمله اين كارها موردي است كه در كتاب "الاعتصام" (الشابطي) آمده كه م ي گويد : از معايب
نمازها [يا اعمال ] مستحبي يا سنّتي آنست كه عوام، معتقد به وجوب آن ها مي شوند؛ برخي مأمو ن هاي شافعي در
روز جمعه از صفوف نماز جمعه بيرون آمدند چون امام جمعه، آية سجده را نخوانده و سجده نكرده بود. ١
موضع علما نسبت به اين اختلافها
اول: "امام محمد عبده "، او (رحمة الله عليه ) در تفسير المنار ٢ م يگويد: از نشان ههاي عبر ت آموزي در اين
مقام آنست كه ما در سخنان بسياري از علماي خود نور و هدايت م ي يابيم و اگر امت، از آنان پيروي كنند، به راه
راست و درستي مي افتند و از تنگناي اختلاف و چند دستگي بيرون آمده به گستر ة وحدت و توافق وارد
م يشوند.
علّت بقاي اختلاف و درگيري، گسترش جهل و ناداني و تعصّب علماي جاه طلب نسبت به مذاهب خويش
و عزت و كرامتي [ظاهري] است كه در پي آن مي بينند و از تأييد و حمايت سلاطين و حكمرانان برخوردار
مي شوند تا اينان در سلطه بر عام ة مردم از ايشان ياري بجويند و راه استقلال عقل امت را ببندند، زيرا اينكار
ياري رسان آنها در استبداد است و بيش از پيش امكان فساد و مفسد ه جويي به ايشان م يدهد، حال آنكه اتفاق
علما و اجتماع آنها بر كلم ة حق، حاكمان را وادار به پيروي از ايشان م ي سازد، چرا كه اگر خواص متحد گردند،
عوام نيز از ايشان پيروي م ي نمايند و اين، تنها وسيله منع استبداد حاكمان است. دين، ما را به زدودن اختلا ف ها
و اعتصموا بحبل الله جميعاً و لا » : و درگيري ها و به چنگ زدن به ريسمانوحدت فرامي خواند؛ معناي آي ة كريمه
و با هم درگير ) « و لا تنازعوا فتقشلوا » : همگي به ريسمان الهي چنگ زنيد و متفرق نشويد .) و آي ة ) « تفرقوا
پس از من » : مشويد زيرا شكست مي خوريد) و نيز فرمود ة پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) كه فرمود
. -1 "ما لا يجوز الخلاف فيه بين المسلمين"، همان منبع، صفحه ٧٢
همان منبع )، ) «. ادخلو في السلم كافة و لا تتبعوا خ طوات الشيطان انه لكم عدو مبين » : -2 "تفسير المنار " جلد دوم، صفحه ٢٥٤ در تفسير آية
. صفحة ٧٧
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 13
١همين است. «. كافراني مشويد كه گردن يكديگر را بزنند
ما با هم ة اين متون، مخالفت كرديم و متفرق گشتيم و با يكديگر درگيرشدي م و به نام دين، با هم جنگ
كرديم زيرا مذاهب و راههاي گوناگوني پيموديم و هر يك نسبت به راه و مذهب خود تعصب ورزيديم و در
راستاي همين تعصب ها، با براداران مسلمان خود از سر دشمني درآمديم . چه گمان م يكنيم با اين كار دين را
ياري رسانده ايم؛ حال آنكه با تفرقه مسلم انان، باعث ناكامي دين گشت هايم. اين سني است و با شيعه م ي جنگد و
آن يك شيعه است و با اباضي درگيري دارد و آن ديگري شافعي است و تاتارها را عليه حنف ي ها برم ي انگيزاند و
اين يك حنف ي است و شافع يها را با اهل ذمه مقايسه م يكند.
آنگاه مقلدان از راه رسيدند تا با پ يروان راه سلف، مبارزه كنند . آيا اين كارها را با دستور خدا و رسول
مي كنند؟ يا فرماني از سوي پيشوايان بزرگوار دريافت كرده اند؟ هرگز ! آنها به دليل انحراف از راه مستقيم و
پيروي از گامهاي شيطان بود كه راه درگيري و دشمني در پيش گرفتند . تو گويي آنها هرگز اين آيه را
ا ي مؤمنان ... و از گا م هاي شيطان پيروي مكنيد كه ) « ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لکم عدو مبين » : نخوانده اند
او براي شما دشمني آشكار است .) گامهاي شيطان نيز هر كاري است كه مخالف راه حق و خير و مصلحت
وان هذا صراطي مستقيما ف اتبعوه ولا تتبعوا السبل فتفرق بکم عن سبيله ذلکم » : باشد زيرا خداوند متعال مي گويد
سورة انعام- ۱۵۳ ) (و ديگر اين كه اين راه راست من است از آن پيروي كنيد و از ) « وصاکم به لعلکم تتقون
راه هاي ديگر پيروي نكنيد كه شما را از راه او پراكنده مي گرداند، اين است آنچه شما را بدان سفارش كرده
است. باشد كه پرهيزگاري ورزيد.)
بنابراين خداوند متعال، خود روشن ساخته كه تنها يك راه دارد و آنرا صراط مستقيم نام نهاده زيرا
نزديكترين راه به حق و خير است همچنانكه خداوند متعال روشن ساخته كه راههاي متعددي وجود دارد كه
رهروان آنها را از راه مستقيم، دور م يسازد.
و اين خو د دليلي برآنست آنهايي كه از راه خدا پيروي كنند، پراكنده نمي شوندو كساني كه از آن پيروي
ان الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعا لست منهم في شيء انما » : نكنند، پراكنده مي گردند. خداوند متعال م ي گويد
سورة انعام- ۱۵۹ ) (تو را با كساني كه دينشان را پاره پاره كردند و ) « امرهم الي الله ثم ينبئهم بما کانوا يفعلون
گروه گروه شدند، كاري نيست؛ كار آنان تنها با خداوند است، سپس آنان را از آنچه مي كردند، آگاه م يسازد.)
البته ممكن است عللي براي اختلاف مطرح شود ولي هر زمان احساس كردند كه ممكن است اين
فان » : اختلاف ها به درگيري و نزاع بينجا مد، داوري خدا و رسول را پذيرفتند چون خداوند خود فرموده است
سور ة ) « تنازعتم في شيء فردوه الي الله والرسول ان کنتم تومنون بالله واليوم الآخر ذلک خير واحسن تاويلا
-1 اين حديث را "البخاری" روايت كرده است..
14 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
نساء- ۵۹ ) (... چون در چيزي با هم به ستيز برخاستيد آن را به خداوند و پيامبر باز بريد كه اين بهتر و بازگشت
آن نيكوتر است .) زيرا حق، يكي است و تعدد ندارد؛ بايد در نهايت اخلاص و ب ي طرفي، در جستجوي آن بود و
جدالي نكرد و همينكه حق ظاهر شد برآن اتفاق كرد و راه را بر شيطان بست.
و چنانچه بخش هايي از حق بر كسي روشن گشت بايد به جستجو و تأمل خود ادامه دهد مشروط بر آنكه با
مخالفين خويش دشمني نورزد و پنهان ماندن حقيقت بر او را سببي براي تفرقه نداند و ديگران را معذور
١«. بدارد
دوم- نظر "امام جعفر صادق" (عليه السلام):
براي برادر خود از يك تا هفتاد عذر جستجو كن و اگر چيزي نيافتي با خود بگو : چه » : آنحضرت(ع) فرمود
٢«. بسا عذري دارد كه من آنرا ندانست هام
سوم- نظر عمربن عبد العزيز (رضي الله عنه):
عمربن عبد العزيز (رضي الله عنه ) مي گفت: از آن خشنودم كه ياران پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم )
هرگز دچار اختلاف با يكديگر نشدند زيرا وقتي بر قولي اجتماع داشتند اگر كسي با ايشان مخالفت م ي كرد
گمراه بود و اگر اختلاف داشتند، مي گفتند اين يك، اين سخن را گفت و آن ديگري، آن سخن ديگر را و
همديگر را تحمل مي كردند. لذاست كه برخي علما مي گويند: اجماع آنان حجت قاطع و اختلافشان، رحمت
واسعه بود.
اين بود نمونه هايي از تعص ب هاي كي نتوزان هاي كه مسلمانان را گرفتار تفرقه كرد و نهضت آنان را به تأخير
انداخت و قدرتشان را تضعيف كرد و آنانرا لقم ة آماده اي براي نيروهاي استعماري - كه اگر نگوييم بر همه، بر
بخش اعظم سرزمي ن هاي اسلامي چيره گشتند- ساخت و آنان را دچار تفرقه و پراكندگي كرد و گستر ة اختلا ف
و تعصب ميان ايشان را گسترش بخشيد تا [نيروهاي استعماري] وضع را برايخود هموار سازند و بتوانند بر
ثروتها و منابع طبيعي مسلمانان چيره شوند و سرنوشت خلقها را بدست گيرند.
اين تعصب مرگبار ادامه پيدا كرد تا سرانجام مصلحان بسياري آمدند كه به گشايش باب اجتهاد فرا خواندند
و يادآور شدند كه اين باب، هرگز نبايد بسته شود و اختلاف فقها رحمت است و ما داراي نهضت فكري و
فقهي گسترده اي گشتيم كه از وحدت اسلامي و تقريب مذاهب براساس اجتماع بر مشتركات و پذيرش عذر
همديگر در موارد اختلافي، سخن بميان م يآورد.
اين در مورد مذاهب اهل سنت و تعص بها و اختلافهاي موجود ميان آنها، اما:
. -1 "ما لا يجوز الخلاف فيه بين المسلمين"، همان منبع، صفحه ٧٩
-2 "تحفة الاكياس في حسن الظن بالناس "، (محمد بن علی المصری) تحقيق: "الدكتور احمد السايح و المستشار توفيق علی وهبة "، چاپ :
مكتبة الثقافة الدينية، ٢٠٠٦ م.
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 15
موضع مذاهب شيعه چه بود؟
وضع مذاهب شيعه دست كمي از مذاهب اهل سنت نداشت، در ميان آنها نيز تعصب و اختلاف چنان بود
كه به تكفير و تفسيق يكديگر انجاميد و هنوز هم مذاهب شيعي متعصبي وجود دارد كه ديگر مذاهب اهل سنت
و حتي از مذاهب شيعي را تكفير م يكنند. ١
غلو و افراط گرايي در دين اسلام، منفورند و قرآن كريم نيز سرنوشت بد افرا ط گرايان و غلوكنندگان را
قل يا اهل » : روشن ساخته است زيرا به گمراهي و دوري از راه درست م ي انجامد چه در قرآن كريم آمده است
« الکتاب لا تغلوا في دينکم غ ير الحق ولا تتبعوا اهواء قوم قد ضلوا من قبل واضلوا کثيرا وضلوا عن سواء السبيل
(سورة مائده - ۷۷ ) (بگو اي اهل كتاب ! در دين خود، نا حق غلو نورزيد و از هوس هاي گروهي كه از پيش
گمارده بودند و بسياري را گمراه كردند و از راه ميانه به بيراهه افتادند، پيرو ينكنيد.)
در اينجا قرآن كريم سرنوشت غلو در دين در ميان پيشينيان را خاطرنشان م ي سازد و از درافتادن به چنان
سرنوشتي، برحذرمان م ي دارد تا گمراه نشويم و به بيراهه نيفتيم و دين خود را از آنچه كه خداوند عزوجل
برايمان ترسيم كرده است، منحرف نسازيم زيرا غلو و تعصب و افرا ط گرايي در مذهب، منجر به انكار ديگران و
اتهام آنان به هر نقص و تكفير و اخراج از جمع مسلمانان م يگردد.
تكفير: تكفير، حكمي شرعي است كه هرگز نبايد بدون ضابطه و دليل صادر شود و هيچ گروه يا فرد
بخصوصي را بطور كلي نمي توان تكفير كرد مگر آنكه حجتي در مخالفت با اص ول اسلام يا انكار موارد مسلّم در
دين، بدست آمده باشد . پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) مسلمانانرا از تكفير يكديگر برحذر داشته
«. هر كس مسلماني را تكفير كند، كفر ورزيده است » : م يفرمايد
علما و فقهاي امت نيز از تكفير مسلمانان نهي فرمود هاند:
براي برادر مسلمان خود از يك تا هفتاد عذر در نظر گير و » : ۱-"امام جع فر صادق " (عليه السلام ) مي فرمايد
٢«. اگر چيزي نيافتي بگو: شايد عذري داشته باشد كه من آنرا نم يدانم
صحابه و ديگر مسلمانان متف قالقولند كه هر كس كه سخني گفت » : ۲-"شيخ ابن تيمية " در "الفتاوي" م يگويد
و خطا كرد، كفر نورزيده است حتي اگر گفته اش مخالف سنّت باشد؛ بنابراين تكفير هر خطاكاري، خلاف اجماع
است ولي مردم در مسايل تكفير، دچار اختلافهايي شد ه اند كه در موارد ديگري، خيلي ساده شده است ولي مهم
آنست كه هيچ يك از فرق ه هاي منتسب به شيخي از شيوخ يا پيشوايان ديني، نبايد ديگران را تكفير كنند و حتي
اگر كسي به برادرش بگويد : ا ي » : در حديث صحيحي از پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) آمده كه فرمود
. -1 "التعصّب المذهبي و اثره السئ في الامة" (المستشار توفيق علی وهبة)، همان منبع صفحه ١٥٩
. -2 "تحفة الاكياس في حسن الظن بالناس"،همان منبع، صفحه ٢٩
16 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
١««. كافر! گرفتار يكي از آندو شده است
كفر عبارت از تكذيب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله » : ۳-"حجة الاسلام الغزالي " (رحمة الله عليه) م يگويد
و سلم ) در موارد آورده شده از سوي اوست . و ايمان يعني تصديق تمامي آنچه او آورده است . و يهودي و
مسيحي كافرند زيرا پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) را تكذيب م يكنند و "برهمن" نيز بطريق اولي كافر
است چون منكر پيامبر ما و ساير پيامبران است.
"دهري" نيز بطريق اولي كافر است زيرا پيامبر ما و ديگر پيامبران را يكجا انكار م ي كند . زيرا كفر، حكمي
شرعي و همچون بندگي و آزادي است و معناي آن روا داشتن خون و حكم به جاودانگي در آتش دوزخ است .
و داراي مدركي شرعي است كه بايد به صورت "نصّ " يا "قياس " با ن ص، آورده شود؛ در مورد يهوديان و
مسيحيان، آيات و احاديثي وجود دارد و بطريق اولي برهمن ها، ثنو ي ها، زنادق ه و "دهر ي ها " نيز به آنان
مي پيوندند چون هم ة آنان مشركند و پيامبران را انكار م يكنند پس هر كافري كه پيامبران را تكذيب م ي كند (و
منكر آنان م يشود) و هر كس كه منكر پيامبران باشد، كافر است و اين نشانه اي دو جانبه است.
مراتب پنج گانه وجود : بدان كه آنچه ياد كرديم ظاهر و باطني دارد زيرا هر فرق ه اي مخالفان خود را تكفير
مي كند و تكذيب پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) را به او نسبت م ي دهد. "حنبلي"، "اشعري " را تكذيب
مي كند و مدعي است كه پيامبر را در قرار گرفتن بر فراز خداوند متعال و در جاي گرفتن بر عرش، تكذيب
م يكند.
"اشعري" نيز او (يعني حنبلي ) را تكفير مي كند زيرا مدعي است كه او مشبه است و پيامبر را نيز در اينكه
(چون او وجود ندارد) تكذيب كرده است.
"اشعري" "معتزلي" را تكفير م ي كند زيرا مدعي است كه او پيامبر را در امكان ديدن خداوند متعال، و در
اثبات علم و قدرت و صفات خداوند، تكذيب كرده است.
"معتزلي" نيز "اشعري" را تكفير مي كند چون مدعي است كه اثبات صفات به مثاب ة تكثير قدي مهاست و پيامبر
را نيز در توحيد، تكذيب م يكند.
و هيچ چيز ترا از اين تنگنا رها نمي سازد مگر آنكه حد و مرز تكذيب يا تصديق و حقيقت هر يك را بداني
و در آن صورت، به غلو اين فرق هها و زياد هروي آنها در تكفير همديگر پي خواهي برد.
مي گويم: تصديق، به خبر و حتي به مخبر (خبر دهنده) مربوط م يشود و حقيقت آن نيز پذيرش وجود هر
آنچيزي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) از وجود آن خبر داده است گو اينكه وجود نيز داراي
مراتب پنج گانه اي است كه به دليل غفلت از اين مراتب است كه هر فرقه اي به مخالفين خود نسبت تكذيب
. -1 حديثی متفق عليه. نگاه كنيد به "الفتاوی" در حاشية الجامع الصغير، جلد دوم صفحه ١١٤
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 17
م يدهد؛ وجود: ذاتي، حسي، خيالي، عقلي و شبهي است.
و هر كس به هر شيوه و مرتبه اي از اين مراتب پن ج گانه، به وجود آنچه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و
سلم) خبر داده اعتراف و اذعان كند، هرگز نبايد تكذيب [تكفير] شود.
سپس م يگويد: اينك توصي هاي دارم، آنرا بپذير.
توصيه ام آنست كه تا آنجا كه م ي تواني زبان خود را در مورد اهل قبله (مسلمانان) و تا زماني كه "لا اله الّا
الله، محمداً رسول الله " مي گويند و كاري در نقض آن نكرده اند، ببندي . نقض آن نيز آنست كه امكان دروغ گفتن
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) را با عذري يا بدون عذري، مطرح سازند . تكفير خ طر دارد ولي سكوت،
خطري ندارد.
و قانون [معيار] آنست كه بداني ديدگاهها بر دو نوعند : نوعي مربوط به اصول قواعد است و نوعي ديگر
مربوط به فروع است.
اصول ايمان نيز سه تاست : ايمان به خدا، ايمان به رسول خدا و ايمان به روز جزا و جز اينها، فروع است . و
بدان كه در فروع ، هيچگونه تكفيري مطرح نيست مگر در يك مسئله و آن اينكه اصلي ديني را كه به تواتر از
سوي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مطرح و بيان شده است، منكر شوند.
ولي در برخي از اينها، (از جمله در فقهيات )، تخطئه مطرح است؛ و در برخي ديگر تبديع (نسبت
بدع تگذاري) مطرح است همچون خطاي مربوط به امامت و احوال صحابة.
و بدان كه خطا در امامت و تعيين و شروط آن و آنچه بدان مربوط مي گردد، چيزي را كه موجب تكفير
گردد در بر ندارد؛ مثلاً "ابن كيسان " اصل وجود امامت را انكار كرد ولي لازم نيست تكفير شود . و نبايد به
گروهي كه مسئله ا مامت را چنان بزرگ مي كنند و ايمان به امام را مقرون ايمان به خدا و رسول تلقي م ي كنند،
توجه شود . و نيز به مخالفان اينان نيز كه تنها به دليل اعتقاد به امامت، آنانرا تكفير م ي كنند نبايد توجه شود . چه
هر دو زياد ه روي است چرا كه در هيچكدام از اين دو قول، اصولاً تكذيب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و
١«. سلم) مطرح نيست و هرگاه تكذيبي مطرح شود، تكفير هم بميان مي آيد حتي اگر در مسايل فرعي باشد
بدينگونه مي بينيم كه پيروي از هواهاي نفساني و تعصّب و دوري از آداب و اخلاق اسلامي، منجر به تفرقه
ولا تنازعوا » : و پراكندگي مسلمانان و سقوط قدر ت آنان مي گردد زيرا خداوند متعال در قرآن آورده است
سورة انفال - ۴۶ ) (... و درهم نيفتيد كه سست شويد و شكوهتان از ميان برود ...) و ما ) « فتفشلوا وتذهب ريحکم
« من الذين فرقوا دينهم وکانوا شيعا کل حزب بما لديه م فرحون » : را بدان فراخوانده است كه اينگونه نباشيم
(سورة الروم - ۳۲ ) (از آن كساني كه دين خود را پراكندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهي بدآنچه نزد آنهاست،
شادمانند.)
-1 "فيصل التفرقة بين الاسلام و الزندقة " (حجة الاسلام ابو حامد الغزالي ) (رحمة الله عليه )، تحقيق : "استاد الدكتور احمد السايح " و
"المستشار توفيق علی وهبة"، (المركز العربی للدراسات و البحوث.)
18 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
١«. از ما نيست كسي كه به تعصب فراخواند » : پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) م يگويد
بنابراين وظيفه مسلمانان كنارگذاردن اختلا ف ها و تعصب هاي مذهبي و دس تكشيدن از تكفير برادران ديني
خويش است؛ اين كارها به دشمني و كين توزي و تفرقه و پراكندگي م ي انجامد و ما وظيفه داريم برادر و
دوستدار همديگر باشيم و به سرچشمه اسلام ناب و هماني كه پيامبر گرامي ما (صلي الله عليه و آله و سلم )
آورده است، بازگزديم و به كتاب خدا و سنت رسول بزرگوار اسلام عمل كنيم و اين گفته الهي را تحقق بخشيم
سور ة آل عمران - ۱۰۳ ) (... و خداوند دلهاي شما را ) « فالف بين قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا » : كه فرمود
الفت داد و به نعمت او با هم برادر شديد...)
نقش كشورهاي بيگانه و دشمنان اسلام در تعميق اختلاف ميان مذاهب و كشورهاي اسلامي:
استعمار قديم و جديد همواره در جهت تفرقه امت اسلاميو دور ساختن كشورها و ملل آن از يكديگر
عمل كرده تا كار سلطه بر آنها را آسان سازد؛ استعمار نويني كه امروزه ايالات متحده آمريكا نمايند ة آنست
همواره مي كوشد براي تحقق اهداف سياسي، اقتصادي و نظامي خود، بر كشورهاي منطقه چيره گردد و براي
تثبيت وجود خود در منطقه، اقدام به گسترش فرهنگ تفرقه و جدايي و انتشار هراس و وحشت م ي كند تا
كشورهاي اسلامي، پراكنده باقي بمانند زيرا نيرومندي آنها در وحدت آنهاست چيزي كه ايالات م تحدة آمريكا را
خوش نم يآيد.
ايالات متحده آمريكا از مدتها پيش، سياستهاي خود را مبني بر استيلا بر سرنوشت و ثروتهاي ملل اسلامي
اعلام كرده است . پريزيدنت "ريچارد نيكسون" رئيس جمهور اسبق آمريكا كتابي تحت عنوان "الفرصة السانحة "
منتشر كرد كه [به زبان عربي ] ترجمه و در سال ۱۹۹۲ م در قاهره انتشار يافت؛ او در اين كتاب خاطرنشان
ساخته كه پس از سقوط كمونيسم و فروپاشي اتحاد شوروي، در برابر آمريكا دشمني جز اسلام، باقي نمانده و
خواست هاي ايالات متحده آمريكا را مشخص كرد كه عبارتند از : بقاي اسراييل و تضمين دسترسي به انرژي
نفت. بنابراين آمريكا بايد در منطقه حضور داشته باشد تا بتواند از اسراييل حمايت كند و بر نفت منطقه مسلط
باشد. او [ريچارد نيكسون ] چندين كشور را به عنوان دشم ن ترين و خطرناكترين كشورها براي سياست آمريكا
در منطقه بر شمرد كه عبارتند از : عراق، ليبي، سوريه، افغانستان و ايران. لذاست كه م يبينيم آمريكا هر از چند
گاهي، اين كشورها را هدف حملات تبليغي و تهديدي خود قرار م يدهد.
اين سياست را نيز هر رئيس جمهوري كه در آمريكا زمام قدرت را بدست گيرد، بمورد اجرا م ي گذارد .
آمريكا ابتدا ميان عراق و ايران اختلاف انداخت و سپس ميان عراق و كويت درگيري ايجاد كرد و افغانستان و
سپس عراق را به اشغال خود درآورد.
-1 حديث را "ابوداود" روايت كرده است.
موانع تقریب و چگونگی رویارویی با آنها توفیق علی وهبه 19
مدت كوتاهي پيش از اين نيز، [مجلس سناي ] ايالات متحده آمريكا، اقدام به صدور قانوني مبني بر تقسيم
عراق به سه بخش : سني، شيعه و كردنشين كرد و در اين راستا هيچ توجهي به نظر ملت عراق يا دولت ا ين
كشور نداشت. دموكراسي آنها همين است.
۲۰۰۷ م تحت عنوان : (مجلس سناي آمريكا قانون تقسيم عراق به سه /۹/ روزنامه هاي مؤرخ جمعه برابر با ۲۸
بخش را تصويب كرد)، مطالبي منتشر ساختند.
روزنامه مصري "الاهرام" نوشت: ديروز مجلس سناي آمريكا با اكثريت ۷۵ رأي در برابر ۲۳ رأي مخالف، به
سود مصوب ة تقسيمعراق به سه بخش : سني، شيعه و كرد اقدام كرد؛ اين اقدام اتفاق نادري بود كه توافق هر دو
حزب جمهوريخواه و دموكرات امريكا را براي حل مشكل عراق از ديدگاه آمريكايي در پي داشت؛ اين روزنامه
مي افزايد: اين مصوبه لاز م الاجرا نيست و گمان نم يرود تأثيري بر سياس ت هاي خصمان ة جورج بوش رئيس
جمهور آمريكا در اين جنگ داشته باشد ولي بمثاب ة آزموني براي ايدة مطرح شده در آن تلقي مي شود كه بسياري
از محافل آمريكايي بدان مي انديشند ولي بدنبال علل و عواملي براي اجرايي شدن و درامدن به صورت مصوب ة
لاز مالاجرا هستند.
اين مصوبه، تصريح دارد كه عراق به سه بخش مستقل تقسيم شود و يك حكومت فدرال به مركزيت بغداد
عهده دار امنيت مرزها و تقسيم درآمدهاي نفتي باشد . بدين ترتيب، دلايل جنگ عراق [از سوي آمريكا ] روشن
شد كه همانا تمايل كشور اخير در چيرگي بر ذخاير نفتي و حمايت از ا منيت اسراييل و تقسيم كشورهاي
اسلامي به كشورهاي كوچك براي ايجاد امكان سلطه بر آنها و برهم زدن وحدت آنها و ممانعت از شك ل گيري
يك قدرت اسلامي يا وحدت مؤثر اسلامي در منطقه است.
اكنون نيز ايالات متحده آمريكا، در پي ايجاد نفاق و تفرقه ميان ايران و ساير كشورهاي ع ربي و اسلامي و
گسترش اختلافهاي آنها با استفاده از ابزارهايي چون تهديد يا ترغيب براي نيل به اهدافي است كه در عراق به
آنها دست يافته است.
ولي ايران برخوردار از قدرت معتنابهي است كه باعث م ي شود آمريكا پيش از هر اقدام خصمان هاي عليه اين
كشور، بارها و بارها اند يشه كند . موضع كشورهاي عربي در نفي بكارگيري زور عليه ايران نيز چنين [مانع
ديگري در برابر آمريكا] است. ١
٢٠٠٧ م. كه در آن نسبت به بكارگيری زور /١/ -1 نگاه كنيد به اظهارات پريزيدنت "حسنی مبارك " به روزنامه سويسی "انتسايجر" در ١٥
عليه ايران و نيز اعلام اسراييل به عنوان يك دولت يهودی، هشدار داده و نسبت به حل مسالمت آميز بحران اتمی ايران، اظهار اميدواری
كرده و خاطر نشان ساخته ك ه بكارگيری زور می تواند منطقة خليج [فارس] و خاورميانه را به مرزهای خطرناكی برساند و گفته است :
ايران كشور مهمی در منطقه است و می تواند در تحقق صلح و ثبات آن، سهم بسزایی ايفا نمايد، (نگاه كنيد به: روزنام ههای مصری
۲۰۰۷ م)؛ اظهارات "شاهزاده سعود الفيصل" وزير خارجه عربستان سعودی در پی سفر "جورج بوش " به /۱۱/ صادره روز سه شنبه ۱۵
منطقه- كه هدف از آن تفرقه ميان اعراب و ايران بود و خداوند آنرا با ناكامی روبرو ساخت- نيز در همين راستا بود.
20 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
دشمنان اسلام و آنهايي كه چشم طمع به استعمار فكري و اقتصادي كشورهاي اسلامي و تحميل
سياست هاي خود و بهره برداري از ثروتها و منابع طبيعي آنها و سلطه بر اين كشور و به ذلت كشاندن ملل و
خلقهاي اسلامي بسته اند، از هر اختلاف و خلاف فقهي و سياسي، راهي براي تحقق اهداف خود م ي جويند و با
تمام توان در جهت برافروخته ساختن آتش اين اختلافها براي ضربه زدن به مسلمانان به دست يكديگر و ضرب ة
نهايي بر همة آنها، م يكوشند.
نزديكترين شاهد مثال در برابر ما، ملت عراق است كه از زمان تأسيس اين دولت با وحدت و دوستي و
برادري و صلح با يكديگر و در كنار يكديگر زندگي مي كردند و هيچ يك از دوستان يا دشمنان، صحبتي در
مورد اختلاف مذهبي يا سياسي ميان شيعه و اهل سنت، نشنيده بودند تا اينكه ايالات متحده آمريكا وارد معركه
شد و عراق را به اشغال خود درآورد و بذر اختلا ف هاي مذهبي و جن گهاي نظامي و درگير يها و جنگ مداوم
ميان فرزندان دين واحد و كشور واحد را در اين سرزمين كاشت . " ايالات متحده آمريكا" اينك در جهت تقسيم
اين كشور به واحدهاي كوچك نژادي مي كوشد تا اختلافها باقي بماند و خود زمام سرنوشت امت اسلامي را در
اختيار داشته باشد.
بنابراين وظيفه ما مسلمانان آنست كه فرصت را از دشمنان بگيريم و دست دوستي و همياري به يكديگر
دهيم و كوشش ها و اهداف خود را متحد سازيم و به دشمنان اجازه ندهيم بر مقدرات و سرنوشت ما حاكم
ان هذه » : شوند؛ ما بايد همانگونه كه خداوند متعال خواسته است، امت واحدي شويم و مصداق آي ة زير گرديم
سورة انبياء - ۹۲ ) (به راستي اين امت شماست، امتي يگانه و من پروردگار ) « امتکم امة واحدة وانا ربکم فاعبدون
شمايم، بنابراين مرا بپرستيد.)
موضع ما در برابر تكفير و تبديع و تفسيق و تعصب چيست؟
چگونه بايد با اين نقش ه هاي خصمانه روبرو شويم و وحدت اسلامي فعالي، تدارك كنيم؟ راه برون رفت از
اين مشكلات كدام است؟ و چگونه بايد پل نيرومندي بسازيم كه فراخوان "تقريب" و فراخوان وحدت اسلامي،
بر آن بگذرد؟
يكم: پاي بندي به كتاب خدا و سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) كه در آنها رهايي و نجات از
در ميان شما چيزهايي » : همه بدبختي هاست زيرا خود پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم ) فرموده است
١ (و در «. بجاي گذارده ام كه مادام به آنها پا ي بند باشيد، هرگز پس از من گمراه نخواهيد شد: كت اب خدا و سنّتم
برخي روايات: كتاب خدا و خاندانم.)
دوم: اسلام تكفير مسلمانان به وسيله يكديگر را نهي مي كند پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود :
-1 اين حديث را "الحاكم" روايت كرده است.
موانع تقریب و چگونگیرویارویی با آنها توفیق علی وهبه 21
«. هر كس به برادر مسلمانش بگويد اي كافر! گرفتار يكي از آندو م يگردد »
سوم: اختلافهاي مذهبي - تاريخ ي بايد در چارچوب علمي خود بمانند و صورت تعصب آميز يا فراخوان
عمومي بخود نگيرند؛ تعصب بزرگان هر مذهب نسبت به مذهب خويش و فراخواني به آن و دفاع به حق يا نا
حق از آن، همان دردي است كه همواره در تفرقه و عدم اتحاد يا وحدت و عدم خير و بركتي كه هم ة امت بايد
از آن برخوردار گردد، از آن مي ناليم. اگر انصاف داشت ه باشيم خواهيم دانست كه خداوند متعال هرگز حق را
منحصر به مذهب معين و فرق ة معيني- از ميان مذاهب و فرق اسلامي- نساخته است و اين تعصب و تمايل به
رهبري ديني است كه برخ ي ها را نسبت به اصول و ديدگاههاي مذهب خود- حت ي اگر در دل احتمال نا حق
بودن آنها را بدهند- متعصب و خشك و انعطا فناپذير م يسازد.
يادآوري مداوم تاريخ، دشمني و كينه و خصومتي را به ارمغان م ي آورد كه قاعدتاً بايد مدتها پيش از ميان
رفته باشد؛ تاريخي كه تعصب هاي احمقانه ما را به درگير ي هاي خونين و مرگباري مي ان پيروان مذاهب و
مقوله هاي مختلف اسلامي، ميان برخي خلفا و كارگزاران - كه با كمال تأسف به اين آتش دامن م يزنند - كشانده
است.
ما بايد اين بخش از تاريخ را بفراموشي بسپاريم؛ اين تاريخ، خوشبختانه و بحمدالله، بازگشت ناپذير شده
است. بايد تعصّب هاي مرگبار را به كن اري نهيم و چنان نباشيم كه صاحب هر مذهبي، تنها خود را بر حق بداند .
پس از آن بايد همديگر را بشناسيم و با مذهب و كتب و منابع و مقالاتي كه بزرگان هر مذهب نوشته اند، آشنا
شويم و آنگاه است كه خواهيم ديد اختلاف هاي ما - در اصول يا فروع كه باشد - هرگز شايست ة اينهمه تفرقه و
جدايي نبوده است. ١
چهارم: بايد اختلاف هاي تاريخي را به همان چارچوب گذشته خود واگذارد و دنبال چيزهايي بود كه به
تلک امة قد خلت لها » : وحدت و اتحاد و دوري از تفرقه و پراكندگي بينجامند چون خداوند متعال فرموده است
سورة بقره- ۱۳۴ ) (آن امتي بود كه از ميان برخاست، آنان راست آنچه كرد هاند و...). ) « ما کسبت
پنجم: اينكه در مواردي كه اتفاق نظر داريم با همديگر همكاري كنيم (يعني در اصول) و در مسايل فقهي و
فروع و آنچه كه اختلاف داريم، همديگر را معذور بداريم.
ششم: از تكفير و تفسيق و تبديع (اتهام كفر، فسق و بدعت ) مسلمانان اجتناب ورزيم و اختلاف هاي خود را
از مرتبة كفر و ايمان به مرتبه خطا و صواب (درست و نادرست) منتقل كنيم. ٢
-1 "مسألة التقريب بين المذاهب الاسلامية ": اسس و منطلقات "، مقاله ای در راه "تقريب" نوشته جناب "دكتر محمد يوسف موسی" (رحمة الله
. عليه)، صفحات ٦٩ و ٧٠
-2 "منشور وحدت اسلامی" تدوين گروهی از علمای "مجمع تقريب مذاهب اسلامی".
22 بیست و یکمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی
هفتم: پيروان مذاهب مختلف اسلامي در رفتار خود با يكديگر از رفتار پيشوايان مذاهب ١، الگو بگيرند كه
پيش از اين نيز بدان اشاره كرديم.
در اينجا مايلم آنچه را كه "امام جعفر صادق" (عليه السلام) در حق صحاب ة رسول خدا (صلي الله عليه و
سلم و رضي عنهم جميعا ً) بيان كنم و از برادران سني و شيعه خود بخواهم تا به اين الگو اقتدا كنند و آنرا در
رفتار خود سرلوح ة كار قرار دهند زيرا از سوي يكي از پيشوايان بزرگ، صادر شده است . در كتاب "الخصال "
("شيخ صدوق ") صفحة ۶۳۹ حديث شماره ۱۵ آمده است: "احمد بن زيادبن جعفر الهمداني" به نقل از "علي بن
ابراهيم بن هاشم " از پدرش از "هشام بن سالم " از "امام صادق " (عليه السلام ) حديثمان گفته كه فرمود : شمار
ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم ) دوازده هزار نفر بود كه هشت هزار در مدينه و دو هزار در مكه و
دوهزار نفر نيز از بردگان آزاد شده بودند كه در ميان آنها "قَدري"، "مرجئي"، "حروري" يا "معتزلي" و يا "صاحب
رأي"، نمي ديد، [همه را به يك چشم مي ديد] آنها روز و شب گريه م ي كردند و م يگفتند: پيش از آنكه نان خمير
٢«. را بخوريم جان ما را بستان
هشتم: ايستادگي متحد و صف واحد در رويارويي با دشمنان امت اسلامي.
نهم: پاكسازي كتا بهاي ميراث اسلامي متعلق به اهل سنت و شيعه يا كتاب هاي "ظاهر يها" و ...
دهم: مبلغان و انديشمندان بايد پيشاپيش دعوتگران به خدا، با زبا ن منطق و اندرز نيكو باشند و به گفت ة
ولتکن منکم امة يدعون الي الخير ويامرون بالمعروف وينهون عن » : خداوند عزوجل به شايستگي، عمل كنند
سورة آل عمران - ۱۰۴ ) (و بايد از ميان شما گروهي باشند كه مردم را به نيكي فرا م يخوانند و به كار ) « المنکر
شايسته فرمان م يدهند و از كار ناشايست باز م يدارند...)
زيرا آنها شايستگي چنين كاري را دارند؛ آنها فراخوانان به ميانه روي و دوري از تعصب هستند؛ درميان علما
جز جاهلان، » : نه متعصب يافت م ي شود و نه تروريست. و همچنانكه "امام شافعي" (رحمة الله عليه) گفته است
٣«. تعصب نم يورزند
يازدهم: پاي بندي به برادري اسلامي و دوري از تفرقه مذموم و عمل به اين گفت ة پروردگار عزوجل :
سور ة آل عمران - ۱۰۳ ) (و همگي به ريسمان خداوند بياويزيد و ) « واعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا »
مپراكنيد.)
-1 همان منبع.
. -2 "كتاب الخصال" (صدوق)، صفحة ٦٣٩ ، حديث شماره ١٥
-3 "التعصب المذهبی"، از همين نويسنده،همان منبع، صفحات: ١٦٧ تا ١٧١ با اندكی تصرف.
















ب

ليست هناك تعليقات: