الثلاثاء، 10 ديسمبر 2013

المجمع العالمي للتقريب بين المذاهب الاسلامية
الأمة الاسلامية بين التعصب والتحديات المعاصرة  
===========================         
امت اسلامی در رويارويی با تعصب‌ها و

چالش‌های معاصر
 

استاد دكتر توفيق علی وهبه

رئيس مركز عربی مطالعات و پژوهش‌ها و عضو جمعيت مصری مطالعات تاريخی ـ مصر
 

امت اسلامی امروزه روياروی يورش ددمنشانه‌ای گاه به صورت ايجاد شك و ترديد در اصول مسلم و شالوده‌های اسلامی و گاهی به شكل توهين و اهانت به پيامبراعظم اسلام (صلی الله عليه و آله وسلم) و قرآن كريم و يا به صورت شبيخون فكری ـ فرهنگی و گاهی نيز با توطئه‌ها و دسيسه‌هایی برای تفرقه‌افكنی ميان امت و كشورهای اسلامی است كه از سوی كين‌توزان صليبی غرب در اروپا و آمريكا رهبری می‌شود.

آنها در اين راه شيوه‌های گوناگون و ابزارهای مختلفی بكار می‌گيرند از جمله انتشار كتابهای فراوان كه اينك با ياری گرفتن از شبكه جهانی اطلاعات (اينترنت) كار پخش و اثرگذاری آنها بسی بيشتر شده و تعداد اينگونه كتاب از مرز دوهزار كتاب نيز فراتر رفته و جملگی متضمن توهين به اعتقادات مسلمانان و ايجاد ترديد در اصول مسلم دينی ايشان و ايجاد شبهه و پخش اباطيل گوناگونی پيرامون اسلام و اصول آن است[1] و اخيرا نيز اعلام شده كه "اندونزی" تعداد هفت ميليون كتاب درسی را كه در آنها شبهات و اباطيلی عليه اسلام بود ، مصادره كرده است.

سايت‌های ضداسلامی در شبكۀ اينترنت نيز آنقدر پرشمارند كه به دشواری می‌توان آنها را [بطور فردی] دنبال كرد و نيازمند كميته‌های عريض و طويلی برای پاسخ به ترهات و ردّ اباطيل و شبهات آنهاست ؛ آنان در داخل جوامع اسلامی‌، شياطينی از جنس انسان دارند كه همچون سرطان نهانی به درون جسم امت اسلامی نفوذ كرده و بجان اين امت افتاده‌اند. اين شيطانها از گروههای مختلفی هستند و يكسان نيستند ولی هدف واحدی يعنی ضديّت با اسلام ، آنانرا وحدت می‌بخشد. از جمله اينان لائيك‌ها ، كمونيست‌ها ، منكران سنت ، متعصبان نادان و انديشمندانی كه پيروان فرق و مذاهب اسلامی را بی‌هيچ سند و دليلی تكفير می‌كنند.

همۀ اين لشكريان انبوه در خارج و داخل هدف واحدی دارند كه آنهم توطئه چينی عليه اسلام و مسلمانان است.

علاوه بر دشمنی و كين‌توزی و ايجاد شك و شبهه ، كار بی‌وقفه و مستمری از سوی محافل استكبار و استعمار جهانی و صهيونيسم در راستای تفرقه‌افكنی و تشتت مسلمانان و فراخوانی به شعله‌ور ساختن فتنه‌های فرقه‌ای و تعصب‌های مذهبی و برانگيختن نعره‌های نژادی در جريان است تا امت اسلامی را در ضعف و پراكندگی و تشتت نگاه دارند و دشمنان بتوانند يكي يكی بر آنها چيره شوند و از ثروت‌ها و مواد خام آنها به سود صنايع خويش بهره‌برداری نمايند و به دشمن صهيونيستی امكان دهند تا همچون خاری در قلب جهان عرب و اسلام باقی بماند.

سياست استكبار و استعمار آمريكا در پی تحقق دو هدف زير است :

1ـ بقای امت اسلامی به صورت ضعيف و پراكنده و چيرگی بر نفت و مواد خام به سود "ايالات متحده آمريكا" و كشورهای غربی.

2ـ تضمين بقای اسراييل.

و اين همان چيزی است كه "ريچارد نيكسون" رئيس جمهوری اسبق آمريكا در كتاب خود "فرصت پيش آمده" به صراحت از آن ياد كرده و چيزی است كه رؤسای جمهوری آمريكا يكی پس از ديگری ، آنرا مدنظر و مورد اجرا قرار می‌دهند.

اين امر ما را به وحدت كلمه و اتحاد و كوشش در جهت تحقق وحدت امت ، وحدت نيرومندی كه مجد و عظمت را به اسلام بازگرداند و تمدن آنرا گسترش بخشد و آيندۀ تابناكی برای فرزندانش فراهم آورد و در بنای جامعه جهانی مبتنی بر عدالت و صلح و احترام به حقوق بشر و با توكل به خداوند سبحانه و تعالی ياری رساند ، فرامی‌خواند. توكل بر خداوند متعال بمعنای توجه به علل و اسباب است ؛ ما نبايد در اين ميان كوتاهی كنيم و دنيا را به ديگران واگذاريم تا آنها به پيشرفت و ترقی برسند و ما مسلمانان عقب بمانيم و از دنيا كناره‌گيری كنيم و به انتظار فرج ، برای خود زندگی‌ای حاشيه‌ای و طفيلی داشته باشيم ؛ ما بايد بكوشيم و تلاش كنيم و اين سخن گهربار پيامبراكرم(صلی الله عليه و آله وسلم) را آويزۀ گوش قرار دهيم كه فرمود : «خردمندی ورز و توكل كن.»

"توكل" يعنی كار و كوشش و تلاش و رويارویی برای بنای جامعه‌ای نيرومند و پيشرفته ، آنگونه كه خداوند متعال خود در قرآن كريم فرموده است : «وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا » (سورۀ القصص ـ آيه 77) (و در آنچه خداوند به تو داده است ، سرای واپسين را بجوی و بهرۀ خود از اين جهان را (هم) فراموش مكن.)

و يا اين فرمودۀ پيامبر گرامی ما (صلی الله عليه و آله وسلم) : «در دنيای خود چنان زندگی كن كه گویی تا ابد زنده‌ای و برای آخرت خويش چنان كار كن كه گویی فردا می‌ميری.»

يورش‌های خصمانه :

آنچه كاملا روشن است اينكه اسلام از همان آغاز دعوت خود با جنگ وحشيانه و مقاومت شديد و مخالفت خشونت‌باری روبرو شد ؛ اين رويارویی به صورت ايجاد شك و ترديد در دين و نشر شبهات و اباطيلی پيرامون آن و ممانعت مردم از پذيرش اسلام از راه تشويق و تهديد و ... و حتی بكارگيری انواع وسايل شكنجه برای پيشگيری از گسترش دين خدا بود.

اين رويارویی به برافروختن جنگ‌های پياپی از سوی دشمنان و اتحاد همۀ نيروهای دشمن برای جنگ با مسلمانان و كوشش برای زدن ريشۀ دين و پراكندن مردم از پيرامون پيامبرخدا (صلی الله عليه و آله وسلم) منجر گرديد.

قرآن به شبهاتی كه مشركان پيرامون اسلام و شخص پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) برمی‌انگيختند قاطعانه پاسخ می‌گفت و اباطيل آنانرا رد می‌كرد و ترديدها را از ميان می‌برد ؛ پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) هرگز آغازگر جنگ با كفار و مشركان نبود ؛ آنها خود جنگ را آغاز می‌كردند و تا توانستند دشمنان اسلام را گردهم می‌آوردند تا جبهۀ نيرومندی را تشكيل دهند و بر محمد(صلی الله عليه و آله وسلم) و پيروانش چيره شوند.

به رغم اينكه پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) با نرمخویی و مهربانی و خوش‌زبانی سخنشان می‌گفت و با منطق و خردمندانه برخورد می‌كرد و استدلالهای قوی ارايه می‌داد ، آنها گوش‌های خود را پنبه كردند و تكبر ورزيدند و در برابر خدا و دين خدا ايستادند.

نبرد ميان حق و باطل به صورت جنگ فكری با جنگ نظامی ادامه يافت ، سردمداران باطل و به رغم اينكه قرآن ـ زمانی كه پاسخ اسلاف دروغگوی ايشان را داد ـ همۀ دلايل آنان را ردّ كرد و تمامی فتنه‌انگيزی‌های ايشان را برملا ساخت ، در طول زمان هرگز دست از ترويج اباطيل خود و ايجاد ترديد در عقايد مسلمانان نشستند.

مواضع اهل كتاب نسبت به اسلام ، تفاوتی با مواضع كفار و مشركان نداشت ، آنها نيز در برابر اسلام ايستادند و به وسايل و راههای گوناگون با آن جنگيدند و از آن مهمتر اينكه مشركان را روسفيد كردند و نشان دادند كه آنها بر مؤمنان برتری دارند و باصطلاح هدايت يافته‌ترند. خداوند متعال می‌فرمايد : «أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُواْ نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُواْ هَؤُلاء أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُواْ سَبِيلاً» (سوره النساء ـ آيه 51) (آيا به كسانی كه بهره‌ای (اندك) از كتاب آسمانی داده شده است ، ننگريسته‌ای كه چگونه به "جبت" و "طاغوت" ايمان دارند و دربارۀ كافران می‌گويند كه اينان رهيافته‌تر از مؤمنانند؟!)

اسلام بطلان عقايد ايشان و تعديل و تحريف و تزويرهایی را كه در آن اعمال كرده بودند روشن ساخت تا مگر عقل و انديشۀ آنان را بيدار سازد و در مورد اين موارد باطل به انديشه روند ولی آنها بر همين باطل پای فشردند و بر كفر و عناد خويش اصرار ورزيدند و گمان بردند كه می‌توانند اسلام را شكست دهند و آنرا درهم بشكنند.

جنگ دشمنان اسلام همچنان برافروخته و يورش‌های آن تاكنون و به وسايل گوناگون و با بكارگيری جديدترين فناوری‌های روز از جمله : اينترنت و كانالهای ماهواره‌ای و سايت‌های الكترونيكی و غيره در حمله عليه اسلام و ايجاد شبهه و پخش اباطيلی پيرامون آن ، ادامه دارد. در همين راستا اينترنت پر از هزاران كتاب زهرآگين و خصمانه عليه اسلام در كنار شمار بی‌حد و حصر كتابهای چاپی و روزنامه‌ها و مجلات به زبانهای گوناگون است.

جنگ‌های نظامی هم مطرح است و مگر جنگ‌های صليبی و استعماری و جنگ‌های جديدی كه عليه اسلام برافروخته شده‌اند را فراموش كرده‌ايم؟

كسانی كه در دوران كنونی در غرب به اسلام توهين روا می‌دارند از پيروان فرقۀ واحدی نيستند ولی دشمنی آنان [غربی‌ها] از همۀ فرقه و مذاهب دينی و دولت‌های ايشان نشأت می گيرد. اينان به رغم اختلاف‌های دينی و مذهبی كه با يكديگر دارند و گاه همديگر را تكفير هم می‌كنند ، در دشمنی با اسلام اتفاق نظر دارند و بر اين اساس يورش ددمنشانه عليه اسلام يورش همه جانبه و عمومی است.

اين نادانان نمی‌دانند كه خداوند خود نگاهبان و حافظ دين خود تا روز قيامت و زمانی است كه مردم به پيشگاه او درمی‌آيند ؛ خداوند می‌فرمايد : «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ » (سوره الحجر ـ آيه9) (بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ايم و به يقين ما نگهبان آن خواهيم بود.)

آنها هرچقدر بكوشند و تلاش بورزند و شبهه افكنی كنند به چيزی جز سراب نمی‌رسند ؛ خداوند متعال حرف اول و آخر را در اين آيه بيان فرموده است : «إِنَّا لَنَنصُرُ رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ» (سوره غافر ـ 51) (ما پيامبران خويش و مؤمنان را در زندگی اين جهان و در روزی كه گواهان (به گواهی) برخيزند ياری می‌كنيم.) و نيز فرموده است : «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا» (سوره الفتح ـ آيه 28) (اوست كه پيامبرش را با رهنمود و دين راستين فرستاد تا آنرا برهۀ دين‌ها برتری دهد و خداوند ، گواه بس.)

 

شبهه افكنی‌ها

"هانس كونگ"[2] می‌گويد : «ديدگاه رايج در غرب نسبت به اسلام عبارت از اين بود كه اعتقادی نادرست و تحريف عمدی حقيقت و آميخته‌ای از خشونت و شهوت است» و در مورد پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) نيز گفته می‌شود كه او يك فريبكار و در واقع مسيح دروغين است. در برابر ، مسيحيت را به عنوان تنها دين ايده‌آل كه متضمن حقيقت مطلق و صلح و عشق و عفاف و پاكدامنی است ، تصوير می‌كردند.

هدف آنها از اين مشوش‌سازی عمدی چهرۀ اسلام و ديگر اديان ، حمايت از پيروان دين خويش در برابر تأثير از اديان ديگر بود.

به رغم اينكه در ايام مسيحيت قرون وسطی ، نسبت به تمدن پيشرفته عربی و فلسفه و علوم پزشكی آن و نيز نيروی اقتصادی و نظامی اسلام ، شيفتگی زيادی وجود داشت بگونه‌ای كه وجود دانشمندی مسيحی چون : "توماك اكوينی" بدون اعراب غيرممكن می‌نمود چنين شيفتگی با آغاز دورۀ رنسانس ناپديد گرديد و دشمنی با هرآنچه عربی بود ، شدت گرفت و با پيدايش ترك‌ها در اروپا افزايش هم پيدا كرد و بلافاصله پس از گسترش اسلام در"ونيز" درسال 1530 ميلادی‌،

 

قرآن به آتش كشيده شد.

"لوتر" بنيانگذار كليسای پروتستان (متوفی 1546 ميلادی) در پی ترجمۀ قرآن ـ البته تنها برای حمله به آن ـ برآمد و زمانی كه در قرن هجدهم ، عصر روشنگری آغاز گرديد گرايش به آشتی با اسلام آغاز شد.

تصوير اسلام از نظر "يوحنای دمشقی" (749ـ 675 ميلادی) كفر تحريف شده‌ای از مسيحيت بشمار می‌رفت كه حتما بايد تغيير پيدا می‌كرد.

اسلام به گفته "وليفرد كانتوبل" انديشمند ، مسيحيان را به ياد اصل خود می‌انداخت و "پاول شفاترنا" در كتاب : (درس‌هایی از قرآن برای مسيحيان) می‌گويد كه اسلام تصورات يهودی در دين مسيحيت را بازمی‌گرداند.

بسياری از علمای مسيحی برآنند كه اسلام ، ادامۀ تكاملی دين يهود و مسيحيت است. بسياری از مسيحيان معتقد به برائت محمد (صلی الله عليه و آله وسلم) از همۀ اتهام‌های وارد به وی هستند و برآنند كه او بسياری از اصول دين مسيحيت را حفظ كرده است.

ولی شگفت اينجاست كه اين پژوهش‌ها و نتايج علمی تاكنون برای خود مسيحيان نيز ناشناخته مانده است.

اين مؤلف هرگز زيربار بازگشت به جدل مسيحی عليه اسلام با ايراد افترا و تحريف و تشويش عليه آن نمی‌رود و می‌گويد : «ما مسيحيان بايد تصورات خويش از محمد(صلی الله عليه و آله وسلم) را تصحيح كنيم و احكام نادرست برخاسته از كين توزی عليه اسلام را بكناری نهيم. كتاب مقدس [مسيحيان] به وجود پيامبران پس از "حضرت عيسی" (عليه السلام) اعتراف داشت ولی اين اعتراف با آغاز قرنهای دوم و سوم ميلادی پنهان گرديد ولی اين امر نبايد توجيه كنندۀ انكار محمد (صلی الله عليه و آله وسلم) باشد.»

البته آرزوهای نويسنده در تصحيح ديدگاههای مسيحيان نسبت به محمد (صلی الله عليه و آله وسلم) و نفی بازگشت به جدل مسيحی عليه اسلام و ايراد تهمت و افترا و تحريف و تشويش هرگز از سوی گروههای بسياری از مسيحيان با استقبال روبرو نگرديد.

همچنان سالانه هزاران كتاب در سرتاسر جهان در راستای ايجاد ترديد در اسلام و انتشار شبهاتی پيرامون آن منتشر می‌شود و علاوه بر اين اينك بيش از دوهزار جلد كتاب در شبكه جهانی اطلاعات (اينترنت) جای گرفته و صدها سايت تنها به يورش عليه اسلام می‌پردازند و حتی خود همين نويسنده را نيز كليسا به دليل ابراز چنين انديشه‌هایی طرد كرده است.

يكی از پژوهشگران يادآور شده است : «مبشران مسيحی و ديگر دشمنان اسلام در فاصله سالهای 1850م. تاكنون بيش از يكصدهزار جلد كتاب عليه اسلام نگاشته‌اند تا مگر مسلمانان را از آن برهانند يعنی كه اين فعاليت‌های شبهه‌ناك همگی متوجه پيروان اسلام (مسلمانان) است ، موارد گمراه كننده‌ای كه برای غيرمسلمانان و برای پيشگيری از گسترش اسلام در ميان آنها منتشر می‌گردد را نيز بايد به اين ليست افزود.»

علاوه بر همۀ اينها بايد كانالهای تلويزيونی ماهواره‌ای را كه ويژه حمله عليه اسلام و پخش اباطيلی پيرامون آن درنظر گرفته شده‌اند و نيز جمعيت و گروههای تبشيری مشكوكی كه در شرق و غرب جهان در گشت و گذارند و بيشتر كشورهای اسلامی را هدف قرار داده و به لحاظ مادی و معنوی از كشورهای قدرتمند و سلطه‌جوی جهان حمايت می‌شوند ، به اين لشكريان ضد اسلام افزود. همچنانكه مطبوعات غربی نيز همواره مشوّه ساختن چهرۀ اسلام و اهانت به پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) را آماج خود قرار داده كه از جمله می‌توان به آنچه روزنامه دانماركی "بولاندس پست" ارگان رسمی حزب حاكم اين كشور در توهين شرم‌آور به پيامبراكرم(صلی الله عليه و آله وسلم) در فاصله ماه سپتامبر2005م. منتشر ساخت ، اشاره كرد. به رغم واكنش‌های خشم‌آلود مسلمانان در كشورهای اسلامی ، اين روزنامه به حملات خود عليه اسلام ادامه داد و تصاوير كاريكاتوری بيشتری از پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله و سلم) منتشر كرد و اين يورش از "دانمارك" به ديگر كشورهای اروپایی از جمله "نروژ" ، "آلمان" ، "فرانسه" و "نيوزيلند" نيز سرايت كرد.

در آلمان ، مقامات اين كشور در ايالت "فورتمبرك" از ابتدای ژانويه 2006 ميلادی قانونی را در مجلس گذراندند كه مسلمانانی را كه در پی دست يابی به تابعيت آلمانی هستند وادار به پاسخ‌گویی به ليستی متشكل از بيست پرسشی می‌كند كه آنرا "آزمون وجدان" می‌نامند ؛ اين پرسشنامه تنها در مورد مسلمانان و دقيقا شهروندان كشورهای "سازمان كنفرانس اسلامی" مطرح است و هركس پاسخ‌های نادرستی به آنها بدهد ، به تابعيت آلمانی دست نخواهد يافت.

شگفت اينكه بيشتر اين پرسش‌ها ، در تضاد آشكار با اصول دين اسلام قرار دارند و هدف از آنها كنارگذاردن دين از سوی مسلمانان است از جمله : موافقت با ازدواج دختر مسلمان خود با مرد غيرمسلمان و اجازه دادن فرزندان به هم‌جنس‌گرايی و اينكه آنرا در شمار آزادی‌های فردی وی قلمداد كنند و يا آزادی انتقاد از اديان (و البته منظور دين اسلام است) و يا شركت دختران در فعاليت‌های مدرسه‌ای و بويژه شنا و يا اجازه به زنان برای دربر كردن پوشش زنان آلمانی و يا آزادی تغيير دين از اسلام به اديان ديگر.

همچنانكه روشن است اين پرسش‌ها حتی با قانون اساسی آلمان و با ساده‌ترين اصول حقوق بشر هم در تعارض است و وادار ساختن تنها مسلمانان در گذراندن چنين آزمونی با اولين ماده از قانون اساسی آلمان كه در بند اول آن آمده است :« همۀ افراد در برابر قانون برابرند.» و نيز با بند سوم آن كه می‌گويد : «تبعيض ميان افراد به دليل جنس ، نژاد ، زبان ، وطن ، اصل يا عقيده يا ديدگاههای دينی و سياسی آنها جايز نيست» در تعارض آشكار قرار دارد.

اين پرسش‌‌ها همچنين با باورهای انسان و كرامت و آزادی و حقوق اساسی وی هم منافات دارند زيرا به اعتقادات مسلمان و پرسش از انديشه‌ها و وجدان و عادات و سنت‌ها و روابطش با همسر و فرزندان مربوط می‌گردد و نه تنها با قانون اساسی آلمان كه حقوق و كرامت و برابری انسان با ديگران و نفی هرگونه تبعيض را تأييد كرده مغايرت دارد بلكه با همۀ‌قواعد دينی جهان و تمامی قوانين اساسی كشورها و اساسنامه سازمانهای بين‌المللی و بويژه آنچه مربوط به حقوق بشر می‌شود هم مباينت آشكاری دارد.

آنچه كه حزب دموكرات مسيحی نه تنها در ايالت "فورتمبرگ" بلكه در تمامی ايالت‌های آلمان كه اين حزب در آن قدرت را بدست دارد انجام می‌دهد حكايت از آن دارد كه آنچه اتفاق افتاده است ، تصادفی نيست و در چارچوب راهكار كاملا روشنی است كه براساس آن تنها زمانی مسلمانان را می‌پذيرند كه از شالوده‌های اصلی دين خود صرفنظر كنندعلاوه بر اينها برخی مقامات و نويسندگان در كشورهای غيراسلامی مواضع خصمانه‌ای عليه اسلام و مسلمانان اتخاذ می‌كنند.

موضع پاپ واتيكان ، هنوز هم فراموشمان نشده است ؛ او به اسلام و پيامبر اسلام افترا بست و وقتی از وی خواسته شد عذرخواهی كند ، توجهی به خواست‌های مسلمانان نكرد و اين در حالی است كه او بدون درخواست كسی همواره در حرف و عمل نسبت به اسراييل ، همدلی و همراهی نشان می‌دهد. اين مواضع و ديگر مواضع مربوط به دشمنان اسلام ، جملگی برخاسته از ضعف و زبونی امت است ؛ ما طی مقاله‌ای دربارۀ موضع‌گيری پاپ كه در روزنامه "اخبارالعالم" ـ كه افتخار رياست شورای سردبيری آنرا برعهده داريم ـ منتشر ساختيم. از موضع زبونانه مسلمانان انتقاد كرديم و خواستار وحدت كلمه و ايستادگی متحد امت اسلامی در رويارویی با هرآنچه به اسلام و مسلمانان اهانت می‌كند ، گشتيم و مقاله را با اين بيت شعر به پايان رسانديم :

اگر [وحدت كلمه و اتحاد] وجود داشته باشد كبوتر می‌تواند بريك ميخ چوبی نيز تخم گذارد.

و چنانچه نباشد ، روبهان بر شيران پادشاهی می‌كنند!!

وحدت راه رستاخيز و مسير پيروزی بر دشمنان است

برای رويارویی با خطراتی كه امت اسلامي را از درون و برون فراگرفته است بايد امت وحدت كلمه داشته باشد و صف خود را متحد گرداند تا بتواند از پس لشكريان دشمن برآيد ؛ ما در دنيایی زندگی می‌كنيم كه در جهان جایی جز برای قدرتمندان وجود ندارد.

نقش علما در فراخوانی به وحدت

هيچ فرد منصفی منكر آن نيست كه بخش‌هایی از امت اسلامی امروزه گرفتار ضعف و زبونی و عقب‌ماندگی و تفرقه است.

 

اسلام از دو سو در محاصره است : داخلی و خارجی

در جبهۀ داخلی از سوی كسانی كه با تفسير و تأويل‌های خارج از اسلام ناب و متضاد با ضرورتهای دين ، دربرابر آن ايستاده‌اند.

و در جبهۀ خارجی از سوی دشمنان دين و دشمنان اين امت شامل كشورها و گروهها و افرادی است كه شمارشان نيز بسيار است ؛ اينان در مورد اسلام شبهه افكنی می‌كنند و اباطيلی را عليه اسلام ترويج می‌كنند و دين را متهم به عقب ماندگی ، تعصب و تروريسم و جز اين می‌كنند كه جملگی در جريان آن هستيد و بر هيچ يك از شما پوشيده نيست و پيش از اين به بخش‌هایی از آن اشاره كرديم.

امت اسلامی گرفتار رنج و بحرانی است كه جز با مراجعه به كتاب خدای متعال (قرآن مجيد) و سنت پيامبر گرامی‌اش (صلی الله عليه و آله وسلم) ، راه برون رفتی از آن ندارد.

ما نيازمند وحدت و بيداری اسلامی آگاهانه‌ای هستيم كه از جنبه‌های سازنده استفاده كند و جنبه‌های منفی را به كناری نهد و مجد و عظمت و كرامت را به امت اسلامی بازگرداند و زيانهای برخاسته از حركت‌های خصمانه عليه اسلام در داخل و خارج را خنثی سازد.

بيداری مطلوب اسلامی بايد بيش از وحدت و بسترساز آن باشد و خشونت و تعصب و فرقه‌گرایی را به يك سو نهد و امت را بی‌هيچ خشونت و افراط‌گرایی به راه درست و به دين خود بازگرداند تا واقعا مصداق بارز اين آيۀ قرآنی در توصيف امت اسلامی گردد كه فرموده است : «كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ» (سوره آل عمران ـ110) (شما بهترين گروهی بوده‌ايد كه (به عنوان نمونه) برای مردم پديد آورده‌اند كه به كار پسنديده فرمان می‌دهيد و از كار ناپسند بازمی‌داريد و به خداوند ايمان داريد.)

از موارد نهی از منكر نيز مبارزه با گروههای منحرفی است كه دارای انديشه و باورهای ويرانگر و تروريستی‌اند و جامعه را تكفير می‌كنند و فرمان به قتل مخالفين می‌دهند و اموال مسلمانان و غيرمسلمانان را [برای خود] حلال می‌شمارند.

اينكار جز با بازگشت به كتاب خدا و سنت رسول خدا و بدور از هرگونه خشونت و تعصب و افراطی و تنها با توسل به ميانه‌گرایی و اعتدال اسلامی امكان‌پذير است.

بيداری چيست؟

بيداری بر دو نوع است : بيداری فرد و بيداری امت

بيداری فرد :

به معنای بيداری عقل و قلب و جان يعنی خيزش آنها از غفلت و رهسپاری در راه درست و راستی است كه دين بدان فرمان می‌دهد و دوری جستن از هرآنچه خداوند متعال و پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) از آن نهی كرده‌اند و اينكه در اين راه ، پشت و پناه و راهنما و رهنمون وی كتاب خداوند متعال(قرآن

 كريم) و سنت رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) باشد.

 

بيداری امت :

به مفهوم بازيابی آگاهی و توجه به آنست. امت‌ها نيز همچون افراد بر اثر فشارها و عوامل داخلی يا هيپنوتيزم دشمنان و گروههای مسلط خارجی يا آنهایی كه مترصد سلطه‌جویی بر آن در راستای خدمت به منافع و اهداف خود ـ كه مسلما در تضاد با مصالح و اهداف امت قرار دارد ـ دچار ناهشياری می‌شوند.

بيداری اسلامی مبتنی بر دو شالوده است :

يكم : كتاب خدا.

دوم : سنت رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم).

بيداری مطلوب اسلامی در حال حاضر بيداری همه جانبه و در تمامی عرصه‌ها اعم از انديشه ، اراده ، عمل ، علم و تعليم و اقتصاد و صنعت و كشاورزی و نيروی نظامی و ... است تا مجد و عظمت امت بدان بازگردانده شود و تبديل به نيروی مؤثر و فعالی در عرصه سياست بين‌المللی و روابط انسانی و نيز در تعامل با كشورهای كوچك و بزرگ دنيا گردد.

اسلام هرگز نمی‌پذيرد كه كشورهای اسلامی همچون گذشته ، مركزی برای استعمارگران و دشمنان مغول و تاتار و صليبی و صهيونيست‌ها و ديگران شود ؛ مسلمانان در گذشته گرفتاری‌های بسيار بزرگی داشتند و دچار زلزله‌های شديدی شدند ولی زمانی كه هشيار گشتند و خيزش كردند و امت از خواب خود بيدار شد توانست تمامی دشمنان را شكست دهد. اين امت تنها با قدرت و همبستگی و وحدت صف و هدف بود كه توانست از آن خواب بيدار شود ؛ اين امر نيز جز با ايمان و بازگشت به دين خدا و توكل بر او ـ سبحانه و تعالی ـ ميسر نگرديد.

بيداری و خيزشی كه منجر به پيروزی امت در بسياری از عرصه‌های كارزار خود شد از سوی مردان بزرگ و يگانه‌ای رهبری گرديد كه خود زاييده اين امت بودند و شمارشان نيز بسيار بود و امت اسلامی نيز از پروراندن چنين مردانی در هر زمان و دوره‌ای ناتوان نيست.

ما نيازمند آنيم كه در رويايی با مسايل سرنوشتی امت ، و در مواجهه با جريانهای الحادی داخلی و خارجی و فرهنگ‌های از بيرون آمده‌ای كه از هرسو ما را تهديد می‌كنند ، انگيزه‌های حماسی تندی داشته باشيم.

نقش علما و نهادها و مؤسسات علمی در تصحيح مفاهيم و فراخوان به وحدت اسلامی

علمای دين ، رهبران معتدل امت و متمسكان به كتاب خدا و سنت رسول الله (صلی الله عليه و آله وسلم) و پرچمدار فراخوان به عشق و تسامح و دوستی و محبت هستند ؛ آنها نسبت به هيچكدام از پيروان طوايف اسلامی كينه‌ای ندارند و با حكمت و اندرز نيكو و در پيروی از آيۀ قرآنی زير ، ديگران را به خداوند فرامی‌خوانند : «ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ» (سوره النحل ـ آيه 125) (مردم را به راه پروردگارت با حكمت و پند نيكو فراخوان و با آنان با روشی كه بهتر باشد ، چالش بورز بی‌گمان پروردگارت به آن كس كه از راه وی بيراه شده داناتر است و او به رهيافتگان داناتر است.)

لذاست كه در ميان آنان [رهبران] ، منحرف يا افراطی يا تروريست نمی‌يابيم ، آنها قلب تپنده اين امت و صاحبان انديشۀ ميانه‌گرایی ، تسامح و محبت و مهربانی‌اند.

علمای اسلام شايستگی رهبری كشتی نجات امت را در اين برهۀ حساس و دشواری كه همۀ ملت‌ها بدنبال غارت و چپاول كشورهای اسلامی هستند و می‌خواهند ريشۀ باورها و دين آنها را بزنند ، دارند زيرا دشمنان بخوبی می‌دانند كه اين دين است كه امت را وحدت می‌بخشد و آنرا به ساحل نجات می‌رساند.

"برنارد لويس" خاورشناس آمريكایی معاصر می‌گويد : «ممكن است يك كشور

اسلامی با تجاوز يا اشغال نظامی ساقط شود و از ميان برود ولی جامعه چنين كشوری ، در معاملات و روابط ميان خود ای بسا برای دهها سال در چارچوب قوانين اسلامی باقی خواهد ماند تا سرانجام دولت جديدی شكل بگيرد ؛ اين تجربۀ كشورهای اسلامی است كه برای دهها سال زير يوغ استعمار زندگی كردند.»

بنابراين علما و مراكز و مجامع دينی هستند كه شبهات تروريست‌ها و متعصبان و دشمنان خدا را دفع می‌كنند و كوس رسوایی اباطيل آنانرا می‌زنند ؛ آنها همان گروه معتدل و رهنمونی است كه بايد پيشقدم شوند و كار تبليغی و روشنگرانه را رهبری كنند.

آنها اهل خدا و اهل رسول خدايند و پای‌بند كتاب خدا و سنت رسول خدا(صلی الله عليه و آله وسلم) می‌باشند.

آنها حاملان پرچم حقيقتی هستند كه سلف صالح ما (رضوان الله تعالی عليهم) بر دوش داشتند و در كمال بصيرت و آگاهی به سوی خداوند متعال فرامی‌خوانند و در اين راستا فرمان خداوند متعال و فرمان رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) را به اجرا درمی‌آورند.

اسلام پيروان خود را به مهربانی فرامی‌خواند و معلوم نيست چرا اين متعصبان و خشك‌انديشان انديشه‌های افراطی و بسيار بدور از اسلام واقعی و صحيح دارند ؛ تروريسم ، دينی برقرار نمی‌كند و جامعه را اصلاح نمی‌نمايد و تنها آشوب و وحشت و بيم ميان مردم را گسترش می‌دهد ؛ آنها اصول دين و شالوده‌هایی را كه بر پايه ارزش‌های دينی و انسانی سترگ و مبتنی بر محبت و عدالت و صلح و تسامح قرار دارند ويران می‌كنند.

ما نور را در اختيار داريم و آنها می‌خواهند در تاريكی زندگی كنيم. آنها اينرا درك نمی‌كنند ؛ روح امت ما اسلام است و جز به اين دين زندگی نمی‌كند و جز آن ، خاستگاهی ندارد و جز براساس آن وحدتی شكل نمی‌گيرد و جز زير پرچم آن ، پيروزی‌ای رقم نمی‌خورد.

علما و نهادهای دينی وظيفه دارند مفاهيم خطای ديگران را در داخل و خارج تصحيح كنند و گرايش فكری آنانرا تعديل نمايند ، اينكار جز با بيداری عمومی اسلامی به رهبری علمای امت ، شدنی نيست زيرا خداوند متعال خود در قرآن مجيد فرموده است : «فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن كُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّيَتَفَقَّهُواْ فِي الدِّينِ وَلِيُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ» (سوره التوبه ـ122) (... اما چرا از هر گروه ايشان ، دسته‌ای رهسپار نمی‌گردند تا دين آگاه شوند و چون نزد قوم خود بازآمدند آنها را بيم دهند باشد كه بپرهيزند.)

گفتيم كه امت اسلامی در معرض يورش‌های ددمنشانه و توطئه‌های رذيلانه و دسيسه‌های حسابشده‌ای از سوی دشمنان قسم خورده چه از سوی داخل و آنهایی است كه اجماع امت را رها كرده و بدنبال شك و شبهه در باورهای مردم و گسترش شبهات و اباطيل و افتراها عليه عقايد و شرايع اسلامی هستند يا از سوی دشمنان خارجی يعنی كشورهای استعماری و استكبار جهانی كه همواره مشوق فرقه‌گرایی و فتنه‌انگيزی و توطئه‌چينی و ايجاد اختلاف ميان كشورهای اسلامی و ميان فرقه‌ها و مذاهب اسلامی با برافروختن آتش فتنه‌های جنگ سنی و شيعه و ميان خود اهل سنت و از آنجا ايجاد كينه و نفرت ميان همديگر هستند.

در اين حالت پيوندهای جامعه می‌گسلد و نيروی آن تضعيف می‌گردد و گرفتار مسايل حزبی می‌شود تا دشمنان به راحتی بتوانند يكی يكی كشورهای اسلامی را از پای درآورند و منابع و مواد اوليه آنها را به يغما برند و همچون بختك بر آن سوار شوند تا هرگز نتوانند خود را از زير سلطه آن خارج كنند تا سرانجام به صورت بازار گرمی برای بازرگانی و كالاهای آنها باشند و خود در ردۀ عقب‌مانده‌ترين كشورها ، به تكفير و تفسيق و تبديع يكديگر مشغول باشند.

اگر امت اسلامی در پی وحدت بخشيدن به صفوف و توحيد كلمه خود باشد و همچون صف واحدی در راستای بنای دولت قدرتمند و باعظمتی قرار گيرد كه در جهان از موقعيت برجسته‌ای برخوردار باشد ، دشمنان قسم خورده هزاران مانع بر سر راهش قرار می‌دهند و آنرا با مشكلات فرقه‌ای ، ملی و تعصب‌های‌مذهبی مشغول می‌دارند تا همواره به صورت كشورهای كوچك و ضعيف ، باقی بماند.

وحدت اسلامی راه خيزش امت :

پيش از اين مقاله‌ای دربارۀ تحقق وحدت اسلامی در شرايط معاصر و در عرصه‌های گوناگون زندگی نگاشتيم تا زمينه‌ای برای وحدت همه جانبه اسلامی و در جهت تحقق فرمان الهی در اين آيه شريفه قلمداد گردد : «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ» (سوره الانبياء ـ 92) (به راستی اين امت شماست ، امتی يگانه و من پروردگار شمايم بنابراين مرا بپرستيد.)

در آن مقاله برعرصه‌های فرهنگی انگشت گذارديم زيرا فرهنگ اسلامی بايد خاستگاه اصلی شكل‌گيری يك دولت اسلامی بمثابۀ زيربنای وحدت امت باشد. ممكن است امت اسلامی به لحاظ نظامی شكست بخورد و يا به لحاظ سياسی و اقتصادی ضعيف شود ولی از نظر ادبی و فرهنگی و در عرصۀ علوم قرآنی و حديث نبوی يا در شعر و فنون ادبی و هنرهای تجسمی و علوم طبيعی و ابتكارات جديد و ... همچنان پايدار و استوار باقی می‌ماند.

جنبه‌های فرهنگی ، پايدار در برابر چالش‌ها و رمز وحدت اين امت

اين امر به چند دليل است :

يكم : مهمترين و عمده‌ترين سرچشمۀ فرهنگ اسلامی كتاب خدا يعنی قرآن كريم است و امت اسلامی تا هنگامی كه پای‌بند كتاب خدا باشد و آنرا سرمشق و مقتدای خود قرار دهد و بدان عمل كند و دستور زندگی‌اش سازد و بمورد اجرايش گذارد ، عزت و پيشرفت و تعالی را از آن خود كرده است.

دوم : سرچشمه بعدی ، سنت پيامبر اعظم (صلوات الله و سلامه عليه) است.

سوم : و سرانجام سرچشمۀ سوم ، ميراث گرانبهای اسلامی و فقه و علومی است كه نياكان ما به ارث گذارده‌اند و اروپا طی قرون وسطی از آن بهره گرفت

و بسياری از آنها را ترجمه كرد و پيشرفت و رنسانس خود را مديون آنهاست.

مهمترين عرصه‌های فرهنگی نيز عبارتند از : زبان ، دين ، سنت‌ها و ارزش‌ها و اخلاق و هنرها و احكام و بسياری موارد ديگر.

جنبۀ فرهنگی است كه وجدان خلقها و انديشۀ آنها را تشكيل می‌دهد و مهمترين ويژگی و شاخص ملت‌هاست ؛ استعمار جهانی به سركردگی ايالات متحده آمريكا در پی متفرق ساختن جهان اسلام و تقسيم آن به واحدهای كوچك نژادی از جمله عرب ، بربر ، كرد ، تركمن ، سياهپوست يا واحدهای فرقه‌ای همچون : سنی ، شيعه ، اسلامی ، قبطی و ... است.

اين استعمار بدنبال تفرقه‌افكنی و ايجاد اختلاف ميان كشورهاست ولی با همۀ اين احوال ، دروازه‌ای وجود دارد كه دشمنان هرگز نمی‌توانند از آنجا وارد شوند اين دروازه ، فرهنگ امت است ؛ امت اسلامی دارای فرهنگ ديرپایی در طول تاريخ است كه از امت پاسداری كرده است ؛ اين عناصر يك فرهنگ است كه وحدت امت را در برابر خطرات تجزيه و پراكندگی پاسداری می‌كند ؛ وجود فرقه‌ها و مذاهب اسلامی و وجود علما و حكما و فقهایی كه فرهنگ و ادبيات و انديشه اين امت را پاسداری كرده‌اند ، خود در شمار همين فرهنگ است.

علوم نقلی شامل قرآن كريم ، حديث نبوی شريف و تفسير و سيره و فقه ، فرهنگی دينی جهانی و مردمی است كه در تمامی كتابخانه‌های امت و مساجد و برنامه‌های درسی و آموزشی آن وجود و حضور دارد.

علوم طبيعی نيز همچنان مايه افتخار امت است و آنرا علمایی از تمامی سرزمين‌های اسلامی از جمله "ايران" ، "مصر" ، "اندلس" ، "سمرقند" و ديگر جای‌ها در آن نوآوری كرده‌اند كه به عنوان مشهورترين اين دانشمندان می‌توان از "رازی" ، "خوارزمی" ، "ابن حيان" ، "الحسن بن هيثم" و "ابن سينا" و "ابن رشد" و "ابن البيطار" و بسياری ديگر ياد كرد.

همۀ اينها ، وحدت بخش فرهنگ امت است كه با وجود هرگونه تفرقه‌ای و به رغم پراكندگی‌ها به امت كمك كرد تا وحدت فرهنگی و علمی و ابداعی و تاريخ مشترك خود را پاسداری كند.

بنابراين فرهنگ از مهمترين عناصر وحدت‌بخش امت از نظر وحدت مقاصد و اهداف و منافع مشترك و هماهنگی و همكاری و حمايت از استقلال و تعادل در نظام جهانی است. فرهنگ می‌تواند وحدت امت را مورد حمايت قرار دهد و آنرا از عوامل تفرقه و پراكندگی و چندپارگی دور سازد.

تعصب مذهبی و فرهنگ تقريب

از جمله عوامل تفرقه ، اختلاف و تعصب‌های مذهبی است كه منجر به تضعيف امت اسلامی در برهه‌های زمان‍ی درازی شده است لذا بايد فرهنگ "تقريب مذاهب اسلامی" را فعال كرد و ارتباط فرهنگی ـ فكری ميان رهبران فكری و فقهی امت را افزايش داد.

هدف كنفرانس‌های وحدت اسلامی كه همه ساله در چنين ايامی برگزار می‌شود نيز فعال كردن نقش وحدت و فرهنگ "تقريب" و از ميان برداشتن موانع و برنامه‌ريزی و طرح‌افكنی برای رويارویی با موانع موجود بر سر راه وحدت اسلامی است.

كوشش‌های مخلصان و انديشمندان اين امت سرانجام منجر به فراخوان "تقريب" گرديد و ابتدا در بيش از هفتاد سال پيش "دارالتقريب" قاهره تأسيس شد و اخيرا نيز تأسيس مجدّدی از آن صورت گرفت و فعاليت‌های خود را در مقر جديدالتأسيس خود در محلۀ "زمالك" (قاهره) از سر گرفت.

همچنانكه در "جمهوری اسلامی ايران" نيز "مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی" تأسيس شد و گروهی از برجسته‌ترين علما و فقهای مسلمانان را در خود جای داد.

"سازمان اسلامی تربيت ، فرهنگ و علوم" (ايسسكو) وابسته به "سازمان‌كنفرانس

اسلامی" نيز در سال 2007 ميلادی اقدام به تأسيس هيئتی برای تقريب مذاهب اسلامی نمود.

در مركز عربی مطالعات و پژوهش‌ها نيز كه افتخار رياست آنرا بر عهده دارم شعبه‌ای برای تقريب مذاهب اسلامی وجود دارد و مجلۀ وزينی بنام "پژوهش‌ها و مطالعات" به سردبيری دوست عزيزمان "علامه استاد دكتر احمد السايح" استاد "الازهر" و "قطر" و "ام القری" منتشر می‌شود كه تاكنون چهار شماره از آن ويژۀ تقريب مذاهب اسلامی انتشار يافته است.

اين مجامع و مراكز از جمله به اين فعاليت‌ها مشغولند :

1ـ گسترش فرهنگ تسامح و "تقريب" مذاهب و نفی تعصب‌و خشونت و تفرقه.

2ـ پای بندی به خطوط اصلی فرهنگ و تمدن اسلامی و اينكه فرهنگ "تقريب" تبديل به موضع اسلامی عمومی گردد تا مانع از تجاوز مسلمانان به حقوق يكديگر و حتی مانع از تجاوز بر هركس با هر دين و مذهبی گردد زيرا اسلام اصل تجاوز را ردّ می‌كند.

موانع موجود بر سر راه وحدت :

جهان زير سلطۀ قدرتمندان است و ضعفا در آن جایی ندارند و وضع جهان معاصر نيز ايجاب می‌كند كه كشورهای اسلامی با هم متحد و يكپارچه شوند و در رويارویی با نيروهای درگير جهانی و آنهایی كه در راستای چپاول ثروت‌ها و سرنوشت كشورهای كوچك و ضعيف می‌كوشند ، يكپارچه ايستادگی كنند.

امت اسلامی از نعمت‌های بزرگ خدادادی برخوردار است و دارای امكانات و توانایی‌های فراوانی است كه اگر متحد گردد به عنوان يك ابرقدرت جهانی مطرح می‌شود.

 

موانع و علل عدم چنين وحدتی چيست؟

يكم : فرقه‌گرایی و نژادگرایی كه از سوی دشمنان مورد سوء استفاده قرار می‌گيرد تا از آن عاملی برای افزودن تفرقه و پراكندگی مسلمانان بهره گيرند و به فتنه‌انگيزی و دسيسه‌چينی بپردازند تا اين درگيری‌های فرقه‌ای و نژادی همواره پابرجا بماند و مسلمانان همچنان متفرق و پراكنده باشند.

دوم : ملی‌گرایی ، تعصب‌های مذهبی ، قومی ، نژادی و قبيله‌ای :

دشمنان اسلام همواره از ضعف مسلمانان و تفرقه و پراكندگی آنها سوء استفاده كرده و انديشه‌هایی برای تأسيس كشورهای كوچك ملی را مطرح ساخته‌اند تا اين كشورها همواره در جنگ و نزاع با يكديگر و درگير اختلاف‌های فرقه‌ای و نژادی و قومی خود باشند و كار استعمارگران برای غارت ثروتهای ملی آنها را آسان گردانند.

در اين ميان وظيفۀ انديشمندان و خردمندان اين امت و علمای بزرگوار آن ، نفی هرگونه نژادپرستی و تعصب و نيز گسترش فرهنگ برادری و محبت و تسامح در ميان همگان است زيرا اين امت به مصداق آيه كريمۀ زير امت واحدی بشمار می‌رود :«إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ»(سوره انبياء ـ92) (به راستی اين امت شماست ، امتی يگانه و من پروردگار شمايم بنابراين مرا بپرستيد.)

سوم : دخالت‌های بيگانه

به صورت نيروهای نظامی آنچنانكه در مورد عراق و افغانستان صورت گرفت يا به شكل سلطه بر جنبه‌های فرهنگی ، سياسی و اقتصادی.

 

تأثير تعصب‌های مذهبی بر امت :

1ـ تعصب باعث تفرقه امت و پراكندگی و چند دستگی آن می‌شود. در محيط تعصب‌آميز ، هر مذهب خود را برحق و ديگران را باطل می‌داند و بسياری از پيروان مذاهب ، بخود جرأت می‌دهند ، پيروان ديگر مذاهب و فرق اسلامی را به صرف مخالفت با مذهب خود ـ حتی اگر در فروع باشد و ربطی به اصول نداشته باشد ـ تكفير و تفسيق كنند.

2ـ تعصب منجر به جهل می‌شود زيرا كسانی كه نسبت به مذهب معينی تعصب می‌ورزند خود را در چارچوب همان مذهب زندانی می‌كنند و هرگز نمی‌توانند ديدگاههای ديگر را مورد بحث و بررسی قرار دهند و همانگونه كه "امام شافعی" (رضی الله عنه) گفته است : «تنها جاهلانند كه تعصب می‌ورزند.»

3ـ كسانی كه نسبت به ديدگاه معينی تعصب می‌ورزند نظر خود را امر مسلمی می‌پندارد حتی اگر با كتاب خدا و سنت نبوی در تعارض باشد. پيشوايان مذاهب هم بشرند و بشر هم همواره جايزالخطاست. پيشوايان[3] دينی (رحمة الله عليهم) به پيروان خود فرمان داده‌اند همواره از حجت و استدلال بهره جويند حتی اگر مخالف نظر آنان باشد زيرا هركس بنابر نظر خودش مورد بازخواست قرار می‌گيرد مگر پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم).

بدين ترتيب فرد متعصّب ، مخالف رهبر و پيشوای مذهب خود و مخالف كتاب خدا و سنت رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) است.

4ـ افراد متعصب نسبت به پيشوايان مذاهب مخالف مذهب خويش ، ادب را رعايت نمی‌كنند. اين پيشوايان از سلف صالح بشمار می‌روند و احترام و گرامی‌داشت آنان واجب است ولی متعصبان ، زشتترين الفاظ و دشنام‌ها را نثار ايشان می‌كنند. حال آنكه خداوند متعال اين متعصبان را نكوهش كرده می‌فرمايد : «إِنَّ الَّذِينَ فَرَّقُواْ دِينَهُمْ وَكَانُواْ شِيَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِي شَيْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَى اللّهِ ثُمَّ يُنَبِّئُهُم بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ» (سوره الانعام ـ159) (تو را با كسانی كه دينشان را پاره پاره كردند و گروه گروه شدند كاری نيست ؛ كار آنان تنها با خداوند است سپس آنان را از آنچه می‌كردند آگاه می‌سازد.)

 

نظر پيشوايان مذاهب :

1ـ امام "احمدبن حنبل" (رحمة الله عليه) گفته است : «از من تقليد مكن ، از فلانی و بهمان نيز تقليد مكن ؛ بجای اينكار از همان جایی كه آنها گرفته‌اند ، بگير.» و فرمود : «هركس حديث رسول خدا (صلی الله عليه و سلم) را ردّ كند در آستانۀ هلاك قرار دارد.»

2ـ "امام مالك" (رحمة الله عليه) نيز می‌گويد : «من هم بشرم و بر خطا يا صواب می‌روم ولی شما به ديدگاههای من بنگريد هرآنچه با كتاب خدا و سنت پيامبر همخوانی داشت بگيريد و هرآنچه با آن موافق نبود ، رها سازيد.» و می‌گويد : «هركس مسؤول گفته‌های خويش است مگر پيامبراكرم (صلی الله عليه و سلم)».

3ـ "امام ابوحنيفه" (رحمة الله عليه) می‌گويد : «هر حديثی كه صحيح باشد ديدگاه من همان است.» و فرمود : «حرام است كسی كه دليل مرا نمی‌داند از فتوايم سخن گويد چه ما نيز بشريم و امروز چيزی می‌گوييم و فردا از آن عدول می‌كنيم» يعنی طبق دليلی كه به نظرش ارجح می‌آيد ، نظر می‌دهد. و می‌گويد : «اگر سخنم مخالف با كتاب خدا و سنت پيامبر(صلی الله عليه و آله وسلم) بود ، آنرا به كناری نهيد.»

4ـ "امام شافعی" (رحمة الله عليه) می‌گويد : «مسلمانان بر اين قول اجماع دارند كه اگر برای كسی سنت رسول الله (صلی الله عليه و آله وسلم) روشن شده باشد نمی‌تواند به صرف گفته و نظر كسی ، آنرا ناديده بگيرد.» و نيز می‌گويد : «اگر در كتابم موردی بر خلاف سنت رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) يافتيد ، سنت پيامبرخدا (صلی الله عليه و آله وسلم) را بگيريد و سخن مرا رها كنيد.»

بدين ترتيب می‌بينيم كه پيشوايان مذهبی (رحمة الله عليهم) همواره از پيروان و مقلدان خود خواسته‌اند كه به دنبال دليل باشند حتی اگر با ديدگاهها و نظرشان مخالف بود ولی اين متعصبان جزم‌انديش هستند كه هم با سخنان پيشوايان خود و هم با خدا و رسول مخالفت كردند.

"امام الشوكانی" می‌گويد : «چنانچه اجماع پيشوايان مذاهب چهارگانه [اهل سنت] مبنی بر پيشی داشتن نص نسبت به ديدگاههای ايشان بر تو مسجّل گشت ، بدان آن عالمی كه به اين عمل كرد و گفته اهل مذهب را رها ساخت با گفته‌های پيشوايان مذهب ، همراهی كرده است وآن كس كه سخنان اهل مذهب را بر نص مقدّم دانست با خدا و رسول خدا و پيشوای مذهب خود و ديگر علمای اسلام مخالفت ورزيده است.»

تعصب‌های كوركورانه نسبت به مذاهب ، بزرگترين بيماری است كه امت گرفتار آن گشته و مسلمانان را به اين تفرقه و ضعف و پراكندگی و عقب ماندگی كه امروزه شاهدش هستيم رسانده و آنرا لقمه آماده‌ای برای استعمارگران و چپاول آنان از سوی دشمنان گردانده است.

مراجع بزرگ سنی و شيعه گذشته و حال تعصب ، تعصب و تكفير را تحريم كرده‌اند :

مراجع بزرگ سنی و بويژه كسانی كه متهم به تعصب و تكفير شده‌اند خود از تكفير و تعصب نهی كرده‌اند و اين نشانگر برائت آنها از چنان تهمت‌هایی است و معلوم می‌شود كه پيروان متعصبشان چنين نسبت‌های ناروایی به آنها داده‌اند تا ساده‌دلان و آنهایی را كه از ضعف علم شرعی برخوردارند ، به سوی خود كشانند.

لذاست كه می‌بينيم متعصبان و تكفيركنندگان همواره از جاهلان بوده‌اند و چه درست گفته "امام شافعی" كه: «تنها جاهلان ، تعصب می‌ورزند.»

ائمه اهل بيت [عليهم السلام] نيز از تعصب و تكفير نهی فرموده‌اند.

اينك برخی سخنان مراجع بزرگ سنر و شيعه در اين باره :

يكم : صحابی بزرگوار "انس بن مالك" :

"ابو يعلی" از "يزيد الرقاشی" روايت كرده كه به "انس بن مالك" گفتند : ای اباحمزه ، برخی‌ما را به كفر و شرك متهم می‌كنند ؛ گفت : «آنها بدترين مردمان هستند.»[4]

دوم : "امام احمد بن حنبل" می‌گويد : «وجوب و تحريم و عقاب و ثواب و تكفير و تفسيق مربوط به خداوند متعال و رسول خدا(صلی الله عليه و آله وسلم) است و هيچكس حق صدور حكم در اين موارد را ندارد و مردم وظيفه دارند آنچه را خدا و رسول واجب گردانده‌اند بپذيرند و آنچه را پيامبراكرم (ص) خبر داده است ، تصديق كنند.»[5]

سوم : "امام الطحاوی" می‌گويد : «آنها اهل قبله هستند و مادام چيزی در ايشان نديده‌ايم آنها را به كفر و شرك و نفاق متهم نمی‌كنيم از درونشان نيز خداوند متعال آگاه است زيرا ما فرمان داريم كه حكم به ظاهر كنيم و از گمان و پيروی از آنچه نمی‌دانيم ، نهی شده‌ايم.»[6]

چهارم : "امام ابن تيمية" می‌گويد : «چنانچه سخنی كفر باشد بايد صاحب آن سخن را تكفير كرد و گفته شود هركس چنين گويد كافر است ولی شخص معينی را كه چنان گفته است نبايد تكفير كرد مگر زمانی كه حجتی مطرح شود كه تارك آنرا تكفير نمايد.»

و می‌گويد : «در مورد سخنانی كه صاحب سخن را تكفير می‌كند ممكن است به صورتی باشد كه متون مرجع شناخت حقيقت به وی نرسيده باشد و يا ممكن است رسيده باشد ولی به نظر وی مسلم نباشد يا نتواند آنرا درك كند و ای بسا شبهه‌ای برايش مطرح باشد كه خداوند او را معذور می‌دارد.»

و می‌گويد : «كفر از جمله احكام شرعی است و هركس مخالف چيزی به لحاظ عقلی بود نمی‌توان او را كافر پنداشت و تنها زمانی كه كسی قايل به كفری در شريعت بود می‌توان او را كافر دانست.»[7]

پنجم : "امام غزالی" ، ابوحامد الغزالی" گويد : «آنچه هر محصل بايد بدان گرايش داشته باشد اينكه به هر راه از تكفير كسی اجتناب ورزد زيرا مباح داشتن خون و مال نمازگزاران رو به قبله‌ای كه "لا اله الا الله" می‌گويند، خطاست و خطای در ترك هزار كافر ساده‌تر از خطای ريختن به اندازۀ يك شاخ حجامت از خون فرد مسلمان است.»[8]

ششم : "شيخ محمد بن عبدالوهاب"

ادعاهای زيادی از تكفير و تفسيق و تبديع و تعدّی به صورت صحبت عليه اولياء و صالحان عليه اين شيخ مطرح شده و حتی اهانت به ساحت پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) و مقام اهل بيت نيز به وی داده شده است ولی می‌بينيم كه او در رساله‌ها و نوشته‌های خود همۀ اينها را كاملا انكار می‌كند و اين بدان معناست كه آنچه به وی نسبت داده می‌شود ادّعای دروغگویانی است كه خود را به وی منسوب می‌دانند ؛ خدای همه دروغگويان را لعنت كناد!

او در نامه‌ای خطاب به مردم "قصيم" می‌گويد : «بر شما پنهان نمانده كه به اطلاعم رسيده نامۀ "سليمان بن لحيم" را ديده‌ايد و او آنرا پذيرفته و برخی وابستگان به وی آنرا تأييد كرده‌اند ولی خدا می‌داند كه او به من افتراهایی نسبت داده كه هرگز نگفته و به آنها حتی نينديشيده‌ام از جمله اينكه ادعا می‌كند :

ـ من كتاب‌های مذاهب چهارگانه [اهل سنت] را باطل دانسته‌ام.

ـ من می‌گويم : مردم از ششصد سال پيش تا حالا چيزی نيستند.

ـ من مدعی اجتهاد هستم.

ـ من خارج از سنت‌ها هستم.

ـ من می‌گويم كه اختلاف علما ، بدبختی است.

ـ من متوسلان به صالحان را تكفير می‌كنم.

ـ من "البويصری" را تكفير كرده‌ام چون گفته است : "يا أكرم الخلق".

ـ من می‌گويم اگر قادر به ويران ساختن گنبد رسول خدا بودم آنرا ويران می‌كردم.

ـ اگر كعبه در اختيارم بود ناودان آنرا برمی‌داشتم و بجای آن ناودانی چوبی قرار می‌دادم.

ـ من زيارت قبر رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم)  را حرام دانسته‌ام.

ـ من "ابن الفارض" و "ابن عربی" را تكفير كرده‌ام.

ـ من كتاب‌های "دلائل الخيرات" و "روضة الرياض" را آتش زده‌ام و اين يك را "روضة الشياطين" ناميده‌ام.

پاسخ من به همۀ اين موارد آنست كه می‌گويم : پناه بر خدا كه اينها همه بهتان بزرگی است.»[9]

از اين سخن روشن می‌شود كه او تكفير مسلمانان يا بيان گفته‌هایی از آنچه بيان شد را برنمی‌تابد.

"ابن عبدالوهاب" رسالۀ ديگری در همين مضمون دارد كه آنرا برای "السويدی" ـ از علمای اهل عراق در پاسخ به پرسش‌های او در خصوص سخنان فوق‌الذكری كه از وی نقل شده ارسال داشته و همه را نفی كرده است. در اين رساله مطلب اضافه‌ای هم آمده است و آن اينكه "السويدی" می‌پرسد : می‌گويند "محمد بن عبدالوهاب" همۀ مسلمانان به استثنای پيروان خود را تكفير می‌كند ، در پاسخ می‌گويد : شگفتا كه چگونه چنين سخنی با عقل يك خردمند سازگاری دارد و ‌آيا يك مسلمان ، چنين سخنی می‌گويد؟[10]

و اين بدان معناست كه به نظر وی كسی كه مسلمانان را تكفير كند ، از اسلام خارج شده است.

هفتم : "شيخ عبدالعزيز بن باز" مفتی سابق "عربستان سعودی" :

او در سخنانی خطاب به جوانان مبلغی كه در تكفير ديگران شتاب بخرج می‌دهند ضمن برحذر داشتن ايشان از تكفير و تفسيق و تبديع ديگران (بدون دليل يا برهان موجه) می‌گويد : پيامبراكرم (صلی الله عليه و آله وسلم) فرمود : «هركس به برادرش بگويد ای كافر [او را كافر خطاب كند] به يكی از دو عذاب گرفتار می‌شود» اين حديث متفق عليه است.[11]

هشتم : بيانيه هيئت علمای بزرگ عربستان سعودی :

شورای هيئت علمای بزرگ عربستان سعودی در يك بيانيه مفصّل اعلام كرده كه اسلام از باور به تكفير خطای ديگران ، بری است و آنچه در برخی كشورها بنام دين و به صورت ريختن خون بيگناهان و منفجر ساختن خانه‌ها و خودروها و اماكن عمومی و خصوصی و ويران ساختن مراكز صورت می‌گيرد عملی جنايتكارانه است و اسلام و نيز هر مسلمانی‌كه به خداوند  متعال و روز جزا ايمان داشته باشد ، از آن بری است.

در اين بيانيه توضيح داده شده كه هركس به بهانۀ تكفير ديگران به چنين كارهایی دست زند ، اقدامی برخاسته از انديشه‌های انحرافی و عقيده‌ای گمراه مرتكب شده و بار گناه و جرم آن را بر دوش دارد و هرگز كارش برای اسلام و مسلمانان منظور نمی‌گردد ؛ اين بيانيه می‌گويد : « تكفير ، حكمی شرعی است كه به خدا و رسول خدا بازمی‌گردد و همچنانكه حلال و حرام و وجوب و ... به خدا و رسول مربوط می‌شود تكفير نيز چنين است و هر قول يا فعلی كه به عنوان كفر توصيف شود ، به معنای كفربزرگی كه كسی را از دين خارج سازد نيست.»[12]

نهم : "آية الله العظمی شيخ حسين وحيد خراسانی"

"آية الله‌العظمی شيخ حسين وحيدخراسانی" از مراجع بزرگ قم (جمهوری اسلامی ايران) در گفتگویی با سايت (العربية نت) تأكيد كرده كه فتوایی مبنی بر همزيستی با اهل سنت و ايستادن در كنار ايشان بهنگام بيماری و مرگ و گرفتاری و كمك به نيازمندان ايشان صادر كرده است و در عين حال آنچه را يك سايت خبری مبنی بر تكفير [پيروان] مذاهب چهارگانه اهل سنت از سوی ايشان نقل كرده ، تكذيب كرده است.

در فتوای ايشان آمده است : «هركس شهادت به وحدانيّت خداوند متعال و رسالت پيامبر اكرم خاتم‌الانبياء (صلی الله عليه و آله وسلم) دهد مسلمان است و جان و عرض و مالش همچون پيروان مذهب جعفری ، مصون و محترم است.» و افزوده شده است : «وظيفۀ شرعی شما آنست كه با هركس كه شهادتين گفته باشد ـ حتی اگر شما را كافر بشمارد ـ به نيكی برخورد كنيد و به بهترين شكل ، تعامل داشته باشيد و اگر با شما برخورد خوبی هم نداشتند بايد پای‌بند اخلاق پيشوايان ما باشيد و هرگز از راه حق و عدالتی كه پيروانشان را بدان فراخوانده و ملزم كرده‌اند ، عدول نورزيد. اگر كسی از ايشان بيمار شود بايد او را عيادت و زيارت كنيد و اگر كسی از آنها بميرد بايد بر جنازه‌اش حاضر شويد و تشييع كنيد و اگر نيازی پيش شما آورد نيازش را برآورده سازيد و حتما بايد تسليم حكم خداوند متعالی باشيد كه در قرآن مجيد می‌گويد :« وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» (سوره المائده ـ آيه 8) (ای مؤمنان برای خداوند بپا خيزيد و با دادگری گواهی دهيد و نبايد دشمنی با گروهی ، شما را وادارد كه دادگری نكنيد ، دادگری ورزيد كه به پرهيزگاری نزديكتر است...)

و اينكه طبق گفته خداوند متعال عمل كنيد كه فرمود : «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» (سوره النساء ـ آيه94) (ای مؤمنان چون برای جهاد در راه خداوند به سفر می‌رويد خوب بررسی كنيد و به كسی كه به شما ابراز اسلام می‌كند نگوييد : تو مؤمن نيستی.)[13]»

اين مشت نمونه خروار از گفته‌ها و سخنان علمای بزرگ و پيشوايان دينی ما (رحمة الله عليهم) در منع تكفير مسلمانان است و اينك برای ما روشن گشته كه تكفير مسلمانان بر اثر ارتكاب معصيت و همراه با ايمان و اقرار شهادتين ، جايز نيست.

در حديثی به نقل از "انس بن مالك" (رضی الله عنه" آمده كه می‌گويد رسول خدا (صلی الله عليه و آله وسلم) فرمود : «سه چيز از اصل ايمان است (1) كاری به گويندۀ "لااله الاالله" نداشتن و او را برای ارتكاب گناه تكفير نكردن و از اسلام خارج نداشتن و (2) جهادی كه از هنگام بعثت تا آنگاه كه امتم با دجّال جهاد كنند همواره بايد باشد و جور ستمكاران و عدل دادگران آنرا باطل نمی‌سازد و سرانجام (3) ايمان به قدر.»[14]

"سيد احمد مشهور الحداد" می‌گويد : «اجماع بر آن شده كه هيچ‌كس از اهل قبله تكفير نشود مگر آنكه قايل به نفی صانع متعال جل و علا يا شرك آشكاری كه هيچ تأويل و تفسيری نپذيرد و يا انكار نبوت يا انكار ضرورت دين يا انكار [حديث] متواتر يا مجمع عليه از ضروريات دين ، باشد.»[15]

 

فراخوان تقريب به بار می‌نشيند

فراخوان تقريب مذاهب ، فراخوان آگاهانه و هوشمندی است كه همۀ بخش‌های امت را دربرمی‌گيرد و در پی وحدت كلمه و ايجاد وحدت نيرومندی است كه حمايت از اسلام و مسلمانان و دفع شرّ دشمنان قسم خورده و نيز ابلهان و نادانان و منحرفان فكری مدعی تعصب و تروريسم است ؛ در اين ميان تفاوتی نمی‌كند كه تعصب و افراط گرایی فكری باشد يا مسلحانه يا ديگران را متهم به كفر نمايد يا به دارایی ايشان تجاوز كند و به ناموس آنها تعدی نمايد چرا كه تكفير ، انفجار و خرابكاری در پی دارد.

كسی كه مردم را تكفير می‌كند و اينكار را با عمليات تروريستی و قتل و تباهی دنبال می‌كند بر اين باور است كه برای رضای خدا چنين می‌كند كه در هر دو صورت برخطاست هم به دليل تكفير مسلمانان و هم بخاطر قتل نفسی كه خداوند آنرا ـ جز به حق ـ حرام دانسته است. اينك پديدۀ تعصب‌های مذهبی و تكفير از سوی متعصبان مذهبی تا حدودی كاهش پيدا كرده و از اين نظر به فراخوان خردمندان امت از ميان فقها و علما و صاحبنظران لبيك گفته شده است ؛ پيش از اين ديديم كه چگونه علمای پيشين و پسين ، تعصب و تكفير و تروريسم را به هر شكل و صورتی محكوم كرده‌اند.

كشورهای سنی مذهب نيز اقدام به استفاده از فقه شيعه در قوانين خود كرده‌اند و شيعيان پشت سر اهل سنت و اهل سنت پشت سر شيعيان به نماز می‌ايستند. اين پديده در كنفرانس‌های وحدت اسلامی به شكل كاملا آشكاری بروز يافته است ؛ در اين كنفرانس‌ها همگان اعم از سنی و شيعه پشت سر يك امام به نماز می‌ايستند ، دربارۀ اين پيشرفت‌ها در فقه و انديشه دو طرف و اجتهادهای آنها به طرح برخی مثالهای سمبليك خواهيم پرداخت :

يكم : در مراسم گشايش بيست و يكمين كنفرانس بين‌المللی وحدت اسلامی "آية الله هاشمی رفسنجانی" در سخنرانی خود خواهان متوقف شدن سب صحابه و علمای سلف شد و حكم به تحريم اينكار داد ؛ اين پديده تا پيش از آن از سوی عامۀ مردم و بسياری از علما صورت می‌گرفت.

دوم : مسئله طهارت اهل كتاب كه دوست عزيز ما "حجة الاسلام و المسلمين دكتر محمدحسن زمانی" كتابی دربارۀ اين موضوع نگاشته و نظر و ديدگاه خود را در كنفرانسی عمومی با ارايه مقالۀ مهم و پخته‌ای دراين باره مطرح ساخته است و طهارت ايشان را نتيجه گرفته است. ما دربارۀ ديدگاههای وی مناقشه‌های فراوانی داشتيم و ترجمۀ اين كتاب به زبان عربی را پيشنهاد داديم زيرا از اهميت فراوانی برخوردار است.

سوم : مسئله قمه زنی و سينه زنی كه در مراسم مربوط به ايام عزاداری امام حسين (رضی الله عنه) صورت می‌گرفت و به وجهۀ اسلام آسيب می‌رساند و سال گذشته و سال پيش از آن بسياری از علما حكم به تحريم آن دادند و خواهان عزاداری در شأن و مقام آنحضرت (سلام الله عليه) شدند.

چهارم : از جمله جديدترين اجتهادها ، اجتهاد و ديدگاه صادره از سوی "شيخ حسن الصفّار" ـ از بزرگترين علمای شيعی مذهب در عربستان سعودی ـ است كه در فراخوان برادران شيعه برای نماز گزاردن پشت سر امام اهل سنت مساجد و بويژه در ايام حج و عمره تبلور يافته است. او از شيعيان خواسته تا اقدام به برگزاری نمازهای جماعت جدایی نكنند تا وحدت مسلمانان بارزتر باشد و چيزی اين جماعت‌ها را از يكديگر جدا نسازد ؛ پيش از اين ، افراطيون شيعه ، زير بار نماز خواندن پشت سر امام سنی مذهب نمی‌رفتند همچنانكه متعصبان اهل سنت نيز اقتدا به امام جماعت شيعی را نمی‌پذيرفتند.

پنجم : گردآوری احاديث مورد اتفاق شيعه و اهل سنت كه زير نظر "مجمع جهانی تقريب مذاهب اسلامی" ، انجام گرفته است.

اجتهادهای بسياری از سوی طرفين وجود دارد كه برای اجتناب از اطالۀ كلام از ذكر آنها خودداری می‌كنيم و ای‌بسا در آينده طی مقالۀ مستقلی ـ انشاء‌الله تعالی ـ بدان خواهيم پرداخت.

ششم : "مصر" در قوانين احوال شخصی برای مدتهای ‌مديد تنها به مذهب حنفی استناد می‌كرد ولی طی تحولات قانونگذاری بعدی ، مقرر داشت كه از همه مذاهب اسلامی و بويژه مذهب شيعه امامی نيز استفاده كند.

هفتم : دانشگاهها و دانشكده‌هایی در "جمهوری اسلامی ايران" وجود دارد كه در آنها [فقه] مذاهب مختلف اسلامی تدريس می‌شود همچنانكه در "الازهر" نيز [فقه] مذهب جعفری اثنی عشری مورد تدريس قرار می‌گيرد ؛ پيش از اين نيز شيخ اسبق الازهر "شيخ محمود شلتوت" (رحمة الله عليه) فتوایی در جواز تعبّد بر مذهب جعفری صادر كرده بود.

به نظر ما در آينده همكاری ميان علمای فقه سنی و شيعه افزايش پيدا خواهد كرد و مذاهب مختلف در راستای خدمت به اسلام و مسلمانان ، استفادۀ بيشتری از يكديگر خواهند كرد.

 

منابع و مآخذ :

1ـ قرآن مجيد.

2ـ كتب صحاح.

3ـ "الوحدة الاسلامية سبيل نهضة الأمة" ـ الاستاذ الدكتور محمدحسن تبرائيان و الاستاذ الدكتور احمد السايح و المستشار توفيق علی وهبه ـ المركز العربی للدراسات و البحوث ـ قاهره.

4ـ "زيارة الی ايران من أجل الوحدة و التقريب بين‌المذاهب الاسلامية" ـ المستشار توفيق علی وهبه.

5 ـ "الوحدة الاسلامية" ـ استادنا الامام الشيخ محمد ابوزهرة.

6ـ "المقدمة" ـ "ابن خلدون".

7ـ مجموع فتاوی "ابن تيمية".

8 ـ "رسائل الشيخ محمدبن عبدالوهاب".

9ـ النبوات لابن تيمية.

10ـ الجهاد فی الاسلام و القانون الدولی العام ـ مطالعه‌ای مقايسه‌ای ـ المستشار توفيق علی وهبه.

11ـ البداية و النهاية.

12ـ "الاسلام فی مواجهة أعدائه" ـ المستشار توفيق علی وهبه.

13ـ الاسلام أمام افتراءات المفترين ـ المستشار توفيق علی وهبه.

14ـ الفرصة السانحة ـ رئيس جمهور اسبق آمريكا ـ ريچارد نيكسون.

15ـ ابن تيمية بين نقيضين : مشيخته للاسلام و اتهامه بالكفر و الزندقة ـ "السعيد بدير ألماظ".

16ـ جوانب من عظمة الاسلام المفتری عليه ـ "محمد عبدالفتاح عفيفی".

17ـ التحذير من المجازفة بالتكفير ـ "السيد محمد علوی المالكی".

18ـ "الاسلام بلا فرق" ـ "الشيخ الدكتور أحمد محمود كريمة".

19ـ هذا هوالاسلام ـ گفتگویی آرام با پاپ واتيكان ـ فضيلة شيخ الأزهر الاستاذ الدكتور محمد سيد طنطاوی.

20ـ محمد رسول‌الله ـ انا كفيناك المستهزئين ـ "استاد دكتر أحمد عبدالرحيم السايح و المستشار توفيق علی وهبه.

21ـ الوحدة الاسلامية فی السنة النبوية ـ استاد دكتر أبولبابة حسين.

22ـ المستقبل السياسی للأمة الاسلامية ـ استاد "دكتر صوفی أبوطالب".

23ـ وحدة الثقافة و وحدة الأمة ـ "الدكتور حسن حنفی".

24ـ التكامل السياسی بين دول العالم الاسلامی ـ دكتر محمد عبدالرزاق و السيد ابراهيم الطبطبائی ـ منتشره در كتاب : "مستقبل العالم الاسلامی".

25ـ التكامل الاقتصادی بين دول العالم الاسلامی ـ "دكتر محمد عبدالحليم عمر".

26ـ وحدة الامة الاسلامية واجب شرعی يجب تحقيقه فی ظل العولمة ـ "دكتر اسماعيل شلبی".

27ـ نصر بلا حرب ـ "ريچارد نيكسون".

28ـ شبهات و انحرافات فی التفكير الاسلامی المعاصر ـ "المستشار توفيق علی وهبه".

29ـ الاسلام شريعة الحياة ـ " المستشار توفيق علی وهبه".

30ـ الاقتصاد فی الاعتقاد ـ "الامام ابوحامد الغزالی".

31ـ التكفير بين‌الدين و السياسة ـ محمد يونس ـ تقديم دكتر عبدالمعطی بيومی.

32ـ فيصل التفرقه بين الاسلام و الزندقة ـ الامام أبوحامد الغزالی ـ تحقيق "دكتر احمد عبدالرحيم السايح" و " المستشار توفيق علی وهبه".

33ـ برائت علماء الدين من تكفير الحكام و المحكومين ـ اعداد "عبدالله حجاج".

34ـ العقيدة الطحاوية ـ "الامام الطحاوی".

35 ـ "الاسلام و المسيحية من الجوار الی الحوار".

36ـ "الاسلام و العنف" ـ "الشيخ الدكتور يوسف القرضاوی".

 

 



1ـ ما كتاب خود را با همكاری دوست خود "دكتر احمد عبدالرحيم السايح" در پاسخ به دشمنی‌های غرب با اسلام و استهزای پيامبراكرم (صلی الله عليه وآله وسلم) با عنوان : "محمد رسول‌الله ـ انا كفيناك المستهزئين" ، منتشر ساختيم.
1ـ "دكتر هانس كونگ" روحانی دينی كاتوليك و رئيس مركز مطالعات اديان در دانشگاه آلمان و دارای انديشه‌های معتدلانه و بدور از تعصب است.
نويسنده به عنوان يك فرد سنی مذهب ، چنين باوری را در مورد رهبران مذاهب اهل سنت دارد. م.
[4] -   "مجمع الزوائد" جزء اول ، صفحه 107.
[5] -   "مجموع فتاوی ابن تيمية" ، جلد پنجم ، صفحه 554.
[6] -   "العقيده الطحاوية" ، صفحه 427.
[7] -   مجموع فتاوی ابن تيمية ، جلد دوازدهم ، صفحه 525.
[8] -   "الاقتصاد فی الاعتقاد" ، صفحه 157.
[9] -   "مجموع الرسائل" از آثار "محمدبن عبدالوهاب" كه از سوی دانشگاه اسلامی "امام محمد بن سعود" ـ عربستان سعودی ـ منتشر شده است ، بخش ويژه ، صفحه 37.
[10] -   همان منبع ، صفحه 37.
[11] -  "التحذير من المجازفة بالتكفير" نوشته "سيد محمد علوی المالكی الحسنی" در اين كتاب سخنان مفيد زيادی در اين زمينه نقل شده كه از آن استفاده كرده‌ايم.
[12] -   اين بيانيه به تاريخ 30 ذی‌القعده 1429 هجری قمری در روزنامه‌ها منتشر شد ؛ می‌توان متن كامل آنرا در منبع سابق ، صفحات: 30ـ24 مشاهده كرد.
[13] -   سايت "العربية نت" در شبكه جهانی اطلاعات (اينترنت).
[14] -   اين حديث را "ابوداود" روايت كرده است.
[15] -   "التحذير من المجازفة بالتكفير" "سيد محمد علوی مالكی" ، صفحه 58.

ليست هناك تعليقات: